گنجور

 
جهان ملک خاتون

آمد به مشامم ز سر زلف تو بویی

واندر طلبت زد دل تنگم تک و پویی

من گشته چو گویی به جهان در تک و پویم

باشد که بیابم ز سر زلف تو بویی

قدّت ز دو چشمم نشود دور نگارا

زان رو که کند سرو وطن بر لب جویی

گویند که صبرست دوای دل عاشق

صبر دل عشّاق تو سنگست و سبویی

چون دل بشکبید ز دو لعل شکرینش

چون صبر کند دیده ام از روی نکویی

از تاب دو چوگان سر زلف تو یارا

سرگشته میدان تو گشتیم چو گویی

از گوی زنخدان تو سرگشته جهانی

تدبیر چه باشد چو نبردم ز تو بویی

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
انوری

ای ملک ترا عرصهٔ عالم سرکویی

از ملک تو تا ملک سلیمان سرمویی

بی‌موکب جاه تو فلک بیهده تازی

با حجت عدل تو ستم بیهده گویی

خاقانت نخوام که سزاوار خطابت

[...]

مجد همگر

گر با تو زبانی شودم هر سر موئی

وز جور تو نالم به تو بر هر سر کوئی

از ناز و جفا هم نکنی یک سرمو کم

وز ناله من در تو نگیرد سرموئی

در حسن تمامی و دل افروز و منم نیز

[...]

سعدی

ای ولوله عشق تو بر هر سر کویی

روی تو ببرد از دل ما هر غم رویی

آخر سر مویی به ترحم نگر آن را

کآهی بودش تعبیه بر هر بن مویی

کم می‌نشود تشنگی دیده شوخم

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از سعدی
اوحدی

ای نافهٔ چینی ز سر زلف تو بویی

ماه از هوست هر سرمه چون سر مویی

شوق تو ز بس جامه که بر ما بدرانید

نی کهنه رها کرد که پوشیم و نه نویی

از بادهٔ وصل تو روا نیست که دارد

[...]

خواجوی کرمانی

ای ترک پریچهره بدین سلسله موئی

شرطست که دست از من دیوانه بشوئی

بر روی نکو این همه آشفته نگردند

سرّیست در اوصاف تو بیرون ز نکوئی

طوبی نشنیدیم بدین سرو خرامی

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه