آمد به مشامم ز سر زلف تو بویی
واندر طلبت زد دل تنگم تک و پویی
من گشته چو گویی به جهان در تک و پویم
باشد که بیابم ز سر زلف تو بویی
قدّت ز دو چشمم نشود دور نگارا
زان رو که کند سرو وطن بر لب جویی
گویند که صبرست دوای دل عاشق
صبر دل عشّاق تو سنگست و سبویی
چون دل بشکبید ز دو لعل شکرینش
چون صبر کند دیده ام از روی نکویی
از تاب دو چوگان سر زلف تو یارا
سرگشته میدان تو گشتیم چو گویی
از گوی زنخدان تو سرگشته جهانی
تدبیر چه باشد چو نبردم ز تو بویی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از عطر و زیبایی موی محبوبش صحبت میکند و به عشق و دلتنگیاش اشاره دارد. او به جستجوی بویی از محبوبش در دنیا پرداخته و به وضوح احساس میکند که هیچ چیز نمیتواند او را از یاد محبوبش جدا کند. شاعر به دشواری صبر در عشق اشاره میکند و میگوید که صبر برای عاشقانی چون او به سختی سنگ است. او در نهایت احساس گمشدگی و سرگشتگی خود را در میدان عشق ابراز میکند و میپرسد که چه تدبیر و چارهای وجود دارد که از محبوبش بویی نگیرد.
هوش مصنوعی: بوی زیبای موهایت به مشامم رسید و در جستجوی تو، دل تنگم به سختی میتپد و گاهی در جست و خیز است.
هوش مصنوعی: من در جستجوی تو و زیباییهای تو هستم، همچون کسى که در دنیا سرگردان است به دنبال رایحهی خوش زلفهایت.
هوش مصنوعی: نگاه تو از دو چشمم دور نمیشود، زیرا وقتی سروِ وطن به کنار جویی میرسد، تو در خاطر من باقی خواهی ماند.
هوش مصنوعی: میگویند که صبر، درمان دل عاشق است، اما صبر دل عاشقان تو مثل سنگ است و نمیتوان بر آن تکیه کرد.
هوش مصنوعی: زمانی که دل از زیباییهای شیرینش دلگیر میشود، آیا چشم میتواند از روی زیباییاش صبر کند؟
هوش مصنوعی: ما در میدان زیباییهای تو سرگردان شدیم، همچون دو چوگان که از درخشش زلف تو شگفتزدهاند.
هوش مصنوعی: عشق و زیبایی تو چنان مرا captivated کرده است که همه دنیا در تلاش برای فهمیدن و برنامهریزی است. اما بدون وجود تو، هیچ کدام از این تلاشها بیفایده و بیمعنی است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای ملک ترا عرصهٔ عالم سرکویی
از ملک تو تا ملک سلیمان سرمویی
بیموکب جاه تو فلک بیهده تازی
با حجت عدل تو ستم بیهده گویی
خاقانت نخوام که سزاوار خطابت
[...]
گر با تو زبانی شودم هر سر موئی
وز جور تو نالم به تو بر هر سر کوئی
از ناز و جفا هم نکنی یک سرمو کم
وز ناله من در تو نگیرد سرموئی
در حسن تمامی و دل افروز و منم نیز
[...]
ای ولوله عشق تو بر هر سر کویی
روی تو ببرد از دل ما هر غم رویی
آخر سر مویی به ترحم نگر آن را
کآهی بودش تعبیه بر هر بن مویی
کم مینشود تشنگی دیده شوخم
[...]
ای نافهٔ چینی ز سر زلف تو بویی
ماه از هوست هر سرمه چون سر مویی
شوق تو ز بس جامه که بر ما بدرانید
نی کهنه رها کرد که پوشیم و نه نویی
از بادهٔ وصل تو روا نیست که دارد
[...]
ای ترک پریچهره بدین سلسله موئی
شرطست که دست از من دیوانه بشوئی
بر روی نکو این همه آشفته نگردند
سرّیست در اوصاف تو بیرون ز نکوئی
طوبی نشنیدیم بدین سرو خرامی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.