گنجور

 
جهان ملک خاتون

گر صد هزار ازین غم و دردم رسد به روی

دانی که از در تو نگردم به گفت و گوی

پشتم به هرکه عالم و رویم به روی تست

آیا بود که باز نشینیم روبه روی

ای باد اگر به جانب آن ماه بگذری

از مهر من به حضرت او ذرّه ای بگوی

گر آنچه در فراق تو بر ما همی رود

وآنگه ز دست جور رقیبان تندخوی

گر بخت یاریی دهدم در شب وصال

تا روز شرح هجر توان گفت مو به موی

تا جان به تن بود سر ما آستان دوست

تا پای طاقتست بپویم به جست و جوی

با مدّعی بگوی که ناموس و نام و ننگ

بر باد عشق رفت تو بیهوده بس مگوی

بر دیده جهان گذر ای سرو نازنین

کز رهگذار بست برو بس ز اشک جوی

بر عرصه فراق ز چوگان روزگار

من خسته دل شکسته و سرگشته ام چو گوی

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
رودکی

بی قیمت است شکر از آن دو لبان اوی

کاسد شد از دو زلفش بازار شاهبوی

این ایغده سری به چه کار آید ای فتی

در باب دانش این سخن بیهده مگوی

تا صبر را نباشد شیرینی شکر

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از رودکی
فرخی سیستانی

ای قصد تو به دیدن ایوان کسروی

اندیشه کرده ای که بدیدار آن روی

ایوان خواجه با توبه شهر اندورن بود

دیوانگی بود که تو جای دگر شوی

آن کس که هر دو دید، مر ایوان خواجه را

[...]

منوچهری

بنمود چون ز برج بره آفتاب روی

گلها شکفت بر تن گلبن به جای موی

چون دید دوش گل را اندر کنار جوی

آمد به بانگ فاخته و گشت جفتجوی

قطران تبریزی

آن ماه سرو بالا آن سرو ماه روی

از روی او دلم نشکیبد به هیچ روی

چشمم ز مهر ماهش گشته بسان ابر

جسمم ز عشق سروش گشته بسان موی

اشک و رخم ز عشقش چون برگ در خزان

[...]

وطواط

ای بازوی شریعت از اقبال تو قوی

تابنده از جمال تو آثار خسروی

هر گه که در مهم معالی ندا دهی

جز پاسخ متابعت از چرخ نشنوی

فتنه غنوده گشت در ایام تو، که تو

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از وطواط
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه