گر به چوگانم ز خود رانی چو گوی
کی بگردانم من از روی تو روی
واپس آیم باز در پات اوفتم
چون توانم بودن آخر کم ز گوی
تا به کی در جست و جوی وصل تو
می روم افتان و خیزان کو به کوی
ای صبا گر می توانی لطف کن
حال زارم را به جانان بازگوی
مدّتی شد تا که از سودای تو
بر رخت آشفته گشتم همچو موی
دوستان گویند این فریاد چیست
ناله و افغان ز یار تندخوی
تا مرا در قالب تن جان بود
می کنم در راه وصلت جست و جوی
باد کوی دوست بر خاکم نشاند
آتش عشقش ببردم آب روی
مدّعی چون ما به آب دیده دست
از جهان شستیم دست از ما بشوی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر حال و هوای عاشق است که به عشق خود دلبسته و از وصال او در حال جستجوست. شاعر به مانند یک چوگان که از خود رانده میشود، احساس میکند که از محبوبش دور است و نمیتواند از او روی برگرداند. او به وضعیت دشوار خود اشاره میکند و از باد صبا میخواهد که حال زار او را به محبوبش بگوید. همچنین، او به ندا و فریاد خود از درد جدایی اشاره میکند و میگوید که تا زمانی که زندگی دارد، در پی وصال او خواهد بود. عشق او چنان قوی است که همه چیز را تحت تاثیر قرار داده و او در آتش عشق، آبروی خود را نیز از دست داده است. در نهایت، شاعر به این نتیجه میرسد که نمیتواند از عشق خود دست بردارد و همچنان به جستجوی وصال ادامه میدهد.
هوش مصنوعی: اگر تو مرا مانند گوی به سمت خودت برانی، چگونه میتوانم از تو دور شوم و راهی غیر از تو انتخاب کنم؟
هوش مصنوعی: من به تو بازمیگردم و در حضورت فرو میافتم، زیرا که نمیتوانم در نهایت از این عشق کم بگذارم.
هوش مصنوعی: من تا کی باید به دنبال دیدار تو بروم؟ در حال قدم زدن و با تردید، در هر خیابان و کوچه به جستجو هستم.
هوش مصنوعی: ای نسیم، اگر میتوانی، لطفاً حال پریشانم را به محبوب بگو.
هوش مصنوعی: مدتی است که به خاطر فکر تو، حالتی آشفته و پریشان پیدا کردهام، مانند موی درهم و برهم.
هوش مصنوعی: دوستان میپرسند این فریاد از چیست، چرا این ناله و زاری از تاثیر یار خشمگین است.
هوش مصنوعی: تا زمانی که جانم در این بدن هست، در تلاش برای رسیدن به وصل تو هستم.
هوش مصنوعی: هوا و نسیم از سوی محبوب، مرا به زمین مینشاند و آتش عشق او، به چهرهام آب میدهد.
هوش مصنوعی: مدعیانی مانند ما با اشک و غم از دنیا دل بریدند؛ پس تو هم از ما دل نکَن.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دستگاه او نداند کز چه روی؟
تنبل و کنبوره در دستان اوی
ای لب گلگونت جام خسروی
پیشهٔ شبرنگ زلفت شبروی
پهلوی خورشید مشکآلود کرد
خط تو یعنی که هستم پهلوی
مردم چشمت بدان خردی که هست
[...]
فتنه و آشوب و خونریزی مجوی
بیش ازین از شمس تبریزی مگوی
خواهم اندر پایش افتادن چو گوی
ور به چوگانم زند هیچش مگوی
بر سر عشاق طوفان گو ببار
در ره مشتاق پیکان گو بروی
گر به داغت میکُند، فرمان ببر
[...]
ورنه بودی در مشام از عشق بوی
مشک کی بشناختی از خاک کوی
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.