دلی ز دست بدادم ز روی نادانی
ز دست جور تو خوردم بسی پشیمانی
بریختی به ستم خون دل ز دیده ما
کنون به گردن تو خون ماست تا دانی
اگرچه دادن جان مشکلست در هجران
تو رخ نمای که تا جان دهم به آسانی
اگر کشند به چین صورت نگار به دست
بگو که صورت جان کی کشد چنین مانی
خیال دوست درآمد به دیده می گفتم
اگرچه هست خیالم به دوست می مانی
مرا ز روی تو زین بیش صبر و طاقت نیست
بیا که بر دل پردرد من تو درمانی
بیا و چاره کار جهان بجوی به لطف
وگرنه هم به غم حال خویش درمانی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر عواطف عمیق و دردناک عشق و جدایی است. شاعر از نادانیاش در از دست دادن دل و عواقب آن پشیمان است. او به ظلم وعشق شهری معشوقهاش اشاره میکند و از او میخواهد که بهتر از این بر دلش رحم کند. احساساتی چون عاشقانههای آسان و دشواریهای جدایی را به خوبی بیان کرده و از معشوقهاش میطلبد که با نمایان شدن به او آرامش بخشد و دردی که در دلش دارد را درمان کند. در نهایت، شاعر به چارهیابی و کمک از جانب معشوقهاش اشاره دارد و نگران حال خود و جهان است.
هوش مصنوعی: من به خاطر نادانی، عشقی را که داشتم از دست دادم و به خاطر بدیها و ظلم تو، بارها پشیمان شدم.
هوش مصنوعی: از چشمان ما به خاطر دلتنگی و غم، اشکهایی ریخته شده و اکنون این اشکها به گردن تو است تا بدانی چه بر ما گذشته است.
هوش مصنوعی: هرچند فدای جان کردن در دوری تو کار سختی است، اما اگر تو نمایان شوی، من با کمال میل جانم را فدای تو میکنم.
هوش مصنوعی: اگر در چین چهره زیبایی را به قتل برسانند، باید بگویی که جان کیست که اینگونه زیبا زندگی میکند.
هوش مصنوعی: تصور دوست در چشمانم نمایان شد و به خودم گفتم هرچند که این تنها خیال است، اما دوستم همیشه با من خواهد ماند.
هوش مصنوعی: من دیگر از روی تو تحملی نداشته و طاقت ندارم، بیا که تو داروی دردهای دل من هستی.
هوش مصنوعی: بیا و به دنبال راه حلی برای مشکلات زندگی باش، به مهربانی و لطف، وگرنه در دل غم و اندوه خودت درمانی نخواهی یافت.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
مرا ز منصب تحقیق انبیاست نصیب
چه آب جویم از جوی خشک یونانی؟
برای پرورش جسم جان چه رنجه کنم؟
که: حیف باشد روح القدس به سگبانی
به حسن صوت چو بلبل مقید نظمم
[...]
مرا ز منصب تحقیق انبیاست نصیب
چه آب جویم از جوی خشک یونانی
برای پرورش جسم و جان چه رنجه کنم
که حیف باشد روح القدس بسگبانی
بحسن صوت چو بلبل مقید نظمم
[...]
مخوان فسانهٔ افراسیابِ تورانی
مگوی قصهٔ اسفندیارِ ایرانی
سخن ز خسرو و سلطانِ هفت کشور گوی
که خَتْم گشت بدو خسروی و سلطانی
معزِّ دینِ خدای و خدایگانِ جهان
[...]
در آمد از غم تو ، ای بخوبی ارزانی
بکار من چو سر زلف تو پریشانی
کنم بطبع فدای تو دیده و دل و جان
که تو عزیزتر از دیده و دل و جانی
بنفشه زلفی و گل خدی و چه می گویم؟
[...]
به هرزه بر سر دنیا مشو به نادانی
که چون توئی بچنین کار نیست ارزانی
چو عمر ضایع کردی بر آن پشیمان باش
اگرچه سود ندارد کنون پشیمانی
غم جهانی بر جان خویشتن چه نهی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.