شوقم به روی دلبر خود بی نهایتست
زان رو که حسن روی بت من به غایتست
با من خطاب کرد که عاشق ترا که گفت
دانم خطاب وی که ز روی عنایتست
گویند شمع نیست به مجلس چه می کنی
مهر رخ چو ماه نگارم کفایتست
گر همچو سروناز خرامی میان باغ
سرهای ما فدا شده در خاک پایتست
دارم شکایتی ز تو نامهربان و لیک
کشتی مرا ز جور چه جای شکایتست
چشمش به غمزه گفت که خونش به غم بریخت
ای دل تو هوش دار سخن در کنایتست
بردی دل از بر من و کشتی مرا به هجر
دل را چه وقع جان جهان از برایتست
تا یک نظر ز مهر به جانم فکنده ای
اکنون جهان ز مهر تو روشن ز رایتست
ای پادشه نظر ز جهان برنگیر از آنک
سلطان اگر به کوی تو آید گدایتست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر عشق و شوق بیپایان خود نسبت به معشوقش را بیان میکند. او به زیبایی معشوقش اشاره میکند و میگوید که رفتار و نگاه او برایش بسیار باارزش است. شاعر از سرنوشتی که به خاطر عشقش به معشوقش دچار آن شده است گلایه میکند اما در عین حال نمیتواند از عشق و زیبایی او صرفنظر کند. او با تصاویر زیبا، از احساسات و دردهای عاشقانهاش سخن میگوید و در نهایت به عظمت معشوقش و تأثیر او در زندگیاش اشاره میکند. شاعر درخواستی از معشوق دارد تا نگاهش را از او برنگیرد، زیرا وجود او برایش ارزشمندتر از هر چیزی است.
هوش مصنوعی: علاقه و شوق من به چهره محبوبم بیپایان است، زیرا زیبایی چهره او در اوج و نهایت است.
هوش مصنوعی: شخصی به من گفت که عاشق توست و من دانستم که او با محبت و توجه به من چنین جملهای را بیان کرده است.
هوش مصنوعی: میگویند اگر در مجلس شمعی نباشد، چه کاری انجام میدهی؟ من فقط به زیبایی چهرهات مثل ماه بسنده میکنم.
هوش مصنوعی: اگر تو مانند سروناز در باغ با ناز و کرشمه راه بروی، سرهای ما فدای پای توست که بر خاک نشسته است.
هوش مصنوعی: من از تو که بیمهری دارم، گلهمندم؛ اما وقتی که به من ظلم کردی و مرا به این حال و شرایط انداختی، دیگر چه جایی برای شکایت باقی مانده است؟
هوش مصنوعی: چشمان او با ناز و عشوه میگویند که دل من را به درد آوردند و خونم را به زمین ریختند. ای دل، حواست باشد که این حرفها به ظاهر سادهاند، اما معنای عمیقتری دارند.
هوش مصنوعی: دل مرا از من گرفتی و با جداییات به عمق درد کشاندی، اما بدان که جان و زندگی من به خاطر توست.
هوش مصنوعی: حالا که با یک نگاه از محبت خود به وجودم نفوذ کردهای، جهان به زیبایی و محبت تو روشن و پرنور شده است.
هوش مصنوعی: ای پادشاه، لطفاً توجهت را از دنیا بر نگردان. زیرا وقتی که سلطان به محله تو بیاید، همانند یک گدا خواهد بود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای سروری که مخزن اسرارغیب رابهتر
بهتر کلیدخاطر مشکل گشای تست
آنجاست نزهت دل و دانش که روی تست
وانجاست قبلة مه واختر که رای تست
عزم تو جز منازل اقبال نسپرد
[...]
ای یار ناگزیر که دل در هوای توست
جان نیز اگر قبول کنی هم برای توست
غوغای عارفان و تمنای عاشقان
حرص بهشت نیست که شوق لقای توست
گر تاج میدهی غرض ما قبول تو
[...]
ای دل بدان که درد دل تو دوای تست
بی درد دل مباش هم او مقتدای تست
دنیا نه جای تست مکان تو دیگر است
گرچه ز ابتدای مراتب سرای تست
مقصود ز آفرینش کونین و عالمین
[...]
گر حرص زیر دست و طمع زیر پای تست
سلطان وقت خویشی و سلطان گدای تست
ای صاحب اجل که روی در قفای دل
رخش امل مران که اجل در قفای تست
گر نفس راه می زندت کاین طریق نیست
[...]
ای دیده دل به خون جگر رهنمای تست
زین ره تو درگذر که چنین جا نه جای تست
دل گفت من کیم قدری خون سوخته
هر درد دل که هست مرا از بلای تست
گفتم مرو دل از پی دلبر که بی وفاست
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.