گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
جهان ملک خاتون

چرا به کار من ناتوان نپردازی

نظر به حال اسیران خود نیندازی

ز مرتبت چو سراپرده بر فلک زده‌ای

به زیر خرگه دولت همی طرب سازی

چو کرد بانوی ایران تو را فلک ناگاه

سزد به تاج و به تخت ار کنی سرافرازی

به شکر آنکه به میدان کامرانی و ناز

فراز زین مرصّع کُمِیْت می‌تازی

به پنج‌روزه فریب جهان مشو مغرور

که دور چرخ بسی کرده است این بازی

ز خان و مان و ز جان و جهان برآمده‌ام

به دور دولت سلطان محمّد غازی

تو چند غصّه کار جهان خوری آخر

ز آتش غم دوران چو موم بگدازی

 
 
 
وطواط

زهی ! جمال تو بر ماه کرده طنازی

سزاست بر سر خوبان تو را سرافرازی

به چشم طنز کنی گر کنی به ماه نظر

بدان جمال تو را هست جای طنازی

به دست قهر ز لشکر گه جمال همی

[...]

سوزنی سمرقندی

چو تیر غمزه بناز و کرشمه اندازی

نشانه از دل مسکین من کن ای غازی

نخست با تو بالبازی اندر آمده ام

چو دل نماند تن در دهم بجانبازی

مرا چو جان بباری شد است قربانت

[...]

ظهیر فاریابی

سریر سلطنت اکنون کند سرافرازی

که سایه بر سرش افکند خسرو غازی

فلک کلاه غرور این زمان ز سر بنهد

که هست افسر شه بر سر سرافرازی

خطاب خسرو انجم کنون بگردانند

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از ظهیر فاریابی
عراقی

چو برقع از رخ زیبای خود براندازی

بگو نظارگیان را صلای جانبازی

ز روی خوب نقاب آنگهی براندازی

که جان جمله جهان ز انتظار بگدازی

نقاب روی تو، جانا، منم که چون گویم:

[...]

سعدی

خبیث را چو تعهد کنی و بنوازی

به دولت تو گنه می‌کند به انبازی

مشاهدهٔ ۵ مورد هم آهنگ دیگر از سعدی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه