بر در درج قفل زدم یک چندی
عاقبت داد گشادش بت شکر خندی
سخت از ذوق گرفتاری من میکوشد
دست و بازوی کمندافکن وحشی بندی
لطفِ ممتاز کن آماده که آمد بر در
بینیاز از تو جهانی به تو حاجتمندی
تا به نزدیکترین وعدهٔ وصلت برسم
از خدا میطلبم عمر ابد پیوندی
اگر از مادر دوران همه یوسف زاید
ننشیند چو تو بر دامن او فرزندی
مژده ای درد که در دام تو افتاد آخر
نامقید به دوائی، به الم خورسندی
دارم از مرغ شبآویز دلی نالانتر
من که دارم ز دل آویز کمندی، بندی
دگر امشب چه نظر دیده، ندانم که به من
میکند لطف ولی لطف غضب مانندی
بهر نادیدن آن رو گه و بیگه ناصح
میدهد پندم و آن گه چه مؤثر پندی
هست دشنام پیاپی ز لب شیرینش
شربتی غیر مکرر، ز مکرر قندی
محتشم عشوهٔ طاقت شکن ساقی بزم
اگر اینست دگر میشکنم سوگندی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از دلتنگی و عشق خود سخن میگوید. او به قفل در اشاره میکند که به خاطر محبت و لبخند محبوبش باز شده است. وی از شدت شوق و درد به کمند عشق گرفتار شده و در تلاش است تا به وصال محبوب برسد. او به زیباترین وعدهها امیدوار است و آرزوی زندگی ابدی با محبوب را دارد. شاعر همچنین بیان میکند که هیچ چیزی نمیتواند مانند محبوب او در دلش نشیند، و با وجود درد و عذاب، به عشق و لطف محبوب دل خوش است. او از تضادهای عشق، مانند شیرینی و تلخی کلمات محبوبش، نیز سخن میگوید و در نهایت ابراز میکند که اگر این وضعیت ادامه پیدا کند، به تعهدات خود پشت خواهد کرد.
هوش مصنوعی: من مدتی درب را قفل کرده بودم، ولی در نهایت با لبخند شکرین آن بت، درب باز شد.
هوش مصنوعی: من به شدت تحت تأثیر این وضعیت دشواری هستم و تلاش میکنم که از چنگال آن فرار کنم، اما مثل این است که یک شکارچی بیرحم با دست و بازوی خود مرا به دام انداخته است.
هوش مصنوعی: لطف خاص و منحصربهفرد خود را آماده کن، زیرا کسی به در خانهات آمده که نیازمند توست و به چیز دیگری احتیاج ندارد.
هوش مصنوعی: برای اینکه به ملاقات نزدیکترین وعدهٔ وصال برسم، از خداوند عمر جاودان میخواهم تا بتوانم با معشوقهام پیوندی برقرار کنم.
هوش مصنوعی: اگر هزاران یوسف از مادر زمانه به دنیا بیایند، هیچکدام مانند تو در دامن او نشسته نخواهند بود.
هوش مصنوعی: خبر خوش این است که درد بالاخره به دام تو گرفتار شد و بینیاز از هر درمانی به خوشحالی و سعادت نزدیک شدهاست.
هوش مصنوعی: من از پرندهای که در شب میخواند، دلتنگترم. چون من در دل خود کمندی دارم که مرا به چیزی وابسته کرده است.
هوش مصنوعی: امشب چه دیدنی را تجربه میکنم، نمیدانم آیا این نگاه به من لطف میکند یا اینکه این لطف، شبیه به غضب است.
هوش مصنوعی: به خاطر ندیدن آن چهره، به طور مداوم و گSometimes، مشاور به من نصیحت میکند و وقتی که او نصیحت میکند، تأثیر آن بسیار عمیق است.
هوش مصنوعی: دشنامهای پیدرپی که از زبان او میریزد، مانند شربتی است که غیر از طعم شیرین و مکرر، طعمی دیگر دارد.
هوش مصنوعی: اگر زیبایی و دلربایی ساقی در این میخانه اینقدر دلانگیز و فریبنده است، پس من با کمال میل، از هر چیزی که مانع لذت من شود، چشمپوشی میکنم و سوگند میخورم که دیگر تحمل نمیکنم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بر دل از زلف چو زنجیر تو دارم بندی
نه چنان بند که آن را بگشاید پندی
من نه آنم که از این قید خلاصی یابم
که فتوح است مرا بند چنین دلبندی
نه چنان جان به سر زلف تو پیوست که باز
[...]
تا کی ای دیده دل اندر رخ جانان بندی
مدّتی با غم زلف مهی اندر بندی
بس جفا می رود اندر غم هجران بر من
تا کی ای جان ستم و جور به ما بپسندی
نقش رویت نرود هرگزم از دیده جان
[...]
هر که ایمان تو را کندن و پیوستن گفت
باید آن قول پسندیده ازو بپسندی
حاصل معنی آن کندن و پیوستن چیست؟
یعنی از خلق کنی دل، به خدا پیوندی
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.