تا کی ای دیده دل اندر رخ جانان بندی
مدّتی با غم زلف مهی اندر بندی
بس جفا می رود اندر غم هجران بر من
تا کی ای جان ستم و جور به ما بپسندی
نقش رویت نرود هرگزم از دیده جان
تو مگر مهر رخت در دل ما آکندی
آخر ای دیده ی مهجور ستمدیده چرا
در غمش باز سپر بر سر آب افکندی
ای دل خسته تو تا چند ز سودای رخش
در سر زلف دلارام چنین پابندی
ما سهی سرو ندیدیم بدین شیوه گری
ما دگر ماه ندیدیم بدین دلبندی
چون دل و جان و جهان هر سه فدایت کردم
تو چرا یکسره دل را ز وفا برکندی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از درد و غم ناشی از دوری معشوق سخن میگوید و از چشمودل خود میخواهد که دیگر به یاد او نباشند. او به شدت تحت تأثیر جدایی و جفای معشوق است و از ستمی که بر او میرود شکایت میکند. شاعر به زیباییهای معشوقش اشاره میکند و در دل از وفاداری خود نسبت به او میگوید. در نهایت، او از معشوق میخواهد که وفاداری را از دلش نگیرد و به یادش باشد.
هوش مصنوعی: چقدر باید به چهره محبوب خیره شوی و دلخوش کنی، وقتی که مدتهای طولانی است در غم موهای او گرفتار شدهای؟
هوش مصنوعی: مدت زیادی است که در دل غم جدایی رنج میبرم، ای جان! تا کی این ستم و ظلم را بر من میپذیری؟
هوش مصنوعی: هرگز تصویر تو از چشمانم پاک نخواهد شد، مگر اینکه عشق تو در دل ما جای بگیرد.
هوش مصنوعی: ای دیدهی غمگین و رنجیده، چرا باز هم برای غم او، خود را در آب انداختی؟
هوش مصنوعی: ای دل خسته، تا کی باید در آرزوی چهره دلربایت به سر ببری و اینگونه به زلفهای فریبا و دلنشینش وابسته باشی؟
هوش مصنوعی: ما در این دنیا مانند سروی زیبا و خوش قد و قامت را ندیدیم که به این شیوه خاص بیفتد. همچنین دیگری مانند ماه را هم ندیدیم که به این شکل و با این دلبستگی عاشقانه باشد.
هوش مصنوعی: من تمام وجودم را به خاطر تو فدای تو کردم، پس چرا تو یکباره با دل من از وفاداری جدا شدی؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بر دل از زلف چو زنجیر تو دارم بندی
نه چنان بند که آن را بگشاید پندی
من نه آنم که از این قید خلاصی یابم
که فتوح است مرا بند چنین دلبندی
نه چنان جان به سر زلف تو پیوست که باز
[...]
گلبن وصل ز باغ دل ما برکندی
آتشی از لب لعلت به جهان افکندی
گل به باغست و چمن خرّم و وقت طربست
ما چنین بی دل و بی یار مگر بپسندی
تن ضعیفست و دلم غمزده و وقت بهار
[...]
هر که ایمان تو را کندن و پیوستن گفت
باید آن قول پسندیده ازو بپسندی
حاصل معنی آن کندن و پیوستن چیست؟
یعنی از خلق کنی دل، به خدا پیوندی
بر در درج قفل زدم یک چندی
عاقبت داد گشادش بت شکر خندی
سخت از ذوق گرفتاری من میکوشد
دست و بازوی کمندافکن وحشی بندی
لطف ممتاز کن آماده که آمد بر در
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.