گنجور

 
جهان ملک خاتون

بگشای در رحمت بر روی من مسکین

بردار ز لطف خود غم را ز دل غمگین

غمگین دل بیچاره بی کس شد و سرگردان

تا چند چنین باشی سرگشته دمی بنشین

بنشین ز هوس تا کی در گرد جهان گردی

فارغ شو ازین معنی وین عرصه دمی برچین

بر چین سر زلفش پر چین شده این دلها

چون بلبل شوریده بر روی گل رنگین

رنگین چو گل رویش نشکفت به بستانها

چون صورت زیبایش هرگز نبود در چین

در چین شده ابرویش با ما ز چه رو باشد

از روی خطا چشمش افتاده به ما چندین

چندین چه کنی یارا این جور و جفا بر ما

تا چند توان کردن این اسب جفا را زین

در زین قدش چندین ای شاه جهان آرای

رخ بر رخ جانم نه من با تو ندارم کین

کین از چه سبب داری با این دل شوریده

پیوسته مرا داری سرگشته تو چون فرزین

 
 
 
رودکی

گیتیت چنین آید، گردنده بدین سان هم

هم باد برین آید و هم باد فرودین

مسعود سعد سلمان

ای تاخته از غزنین ناگه زده بر سقسین

چونان که به صید اندر بر کبک زند شاهین

در زیر عنان تو آن ابر فلک جولان

در زیر رکاب تو آن برق نجوم آگین

بر باره چو گردون رانده همه شب چون مه

[...]

سوزنی سمرقندی

ای دو لب تو بستد ای دو رخ تو نسرین

نسرین تو پر سنبل در بسد تو پروین

هستم ز دل و دیده ای به ز دل و دیده

بیچاره آن بسد نظاره آن نسرین

ای ترک بدیع آئین عشقم تو شد آئینم

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از سوزنی سمرقندی
عراقی

در دیر شو و بنشین، با خوش پسری شیرین

شکر ز لبش می‌چین، تا چند ز کفر و دین؟

مولانا

ای سنجق نصرالله وی مشعله یاسین

یا رب چه سبک روحی بر چشم و سرم بنشین

ای تاج هنرمندی معراج خردمندی

تعریف چه می باید چون جمله تویی تعیین

هر ذره که می جنبد هر برگ که می خنبد

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از مولانا
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه