بلبل شوریده زندان بر نتابد بیش ازین
جان من هجران جانان بر نتابد بیش ازین
رحمتی بر من کن و بر درد بی درمان من
درد من دوری ز درمان بر نتابد بیش ازین
آدم سرگشته در حیرت سرای خاکدان
فرقت دیدار رضوان برنتابد بیش ازین
بوسه ای ده ز آن لب لعلت که جان خضر من
اشتیاق آب حیوان برنتابد بیش ازین
این دل سرگشته ی چون گوی در میدان غم
از دو زلفت تاب چوگان برنتابد بیش ازین
جان شیرین از تن مجروح من دوری مجوی
تن فراق صحبت جان برنتابد بیش ازین
تا به کی گویند بی سامان بگردی در جهان
این سر شوریده سامان برنتابد بیش ازین
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر، احساسات عمیق عاشقانه و درد جدایی را بیان میکند. شاعر به شدت از فراق محبوب رنج میبرد و میگوید که توان تحمل بیشتر این دوری را ندارد. او از محبوب درخواست رحمتی میکند تا درد بیدرمانش را تسکین دهد و به شدت مشتاق وصال و دیدار اوست. شاعر همچنین به سرگشتگی و بلبل شوریدهای که در زندان جدایی گرفتار است اشاره میکند و از احساسات شدید خود نسبت به محبوب و دوریاش سخن میگوید. در کل، این شعر بیانگر شدت عشق، درد و ناامیدی ناشی از جدایی است.
هوش مصنوعی: بلبل در اینجا از درد و رنج خود میگوید و میگوید که دیگر نمیتواند تحمل کند. او از دوری معشوقهاش به شدت رنج میبرد و این درد برایش بسیار سنگین است. زندگی او بدون محبوبش دیگر قابل تحمل نیست و در نهایت به اوج این ناراحتی رسیده است.
هوش مصنوعی: بر من رحم کن و به حال دلbrokenمن توجه کن؛ درد من ناشی از جدایی از محبوب است و دیگر نمیتواند این غم را تحمل کند.
هوش مصنوعی: انسانی که در دنیا گم شده و در حیرت است، نمیتواند بیشتر از این دوری از بهشت و دیدار آن را تحمل کند.
هوش مصنوعی: از آن لب شیرینت بوسهای به من بده که جان خضر من نمیتواند بیشتر از این، تشنگی آب حیات را تحمل کند.
هوش مصنوعی: دل من که در غم سرگردان است، مانند گوی در میدان بازی، دیگر نمیتواند تاب و تابش زلفهای تو را بیش از این تحمل کند.
هوش مصنوعی: از جان شیرینم دور نشو، زیرا که بدن مجروح من تاب فراق تو را ندارد و بیش از این نمیتواند تحمل کند.
هوش مصنوعی: چقدر باید بگردی و بیهدف در این دنیا بگذرانید، این دل شیدا دیگر تحمل این وضعیت را ندارد و نمیتواند بیشتر از این بیسامان بماند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
درد ما دوری درمان برنتابد بیش ازین
پشت طاقت بار هجران بر نتابد بیش ازین
هیچ زلفی بار دلها برنگیرد بیش از آن
هیچ جانی درد جانان بر نتابد بیش ازین
من که وصلش رانده ام در هجر تا کی داردم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.