که باشد آنکه رساند ز راه لطف و کرم
رسالتی بجناب خدایگان از من
کراست قدرت آن کین سخن فرو خواند
بسمع اشرف سردار شه نشان از من
امیر عالم عادل که به ز مدحت او
کسی سخن نشنیدست در جهان از من
جهان رافت و رحمت امیر شیخ علی
که ذکر خیر کند دائمش زبان از من
بگویدش که ز شه داشتم توقع آنک
هم آشکار کند یاد و هم نهان از من
اگر ز طالع شوریده نیست بهر چرا
نکرد یاد شهنشاه کامران از من
روا بود که جهان کرم ستلمش بیک
مدیح خود بستاند برایگان از من
کسی که با من از اینسان کند تو خود دانی
که واجبش چه بود لیک ناید آن از من
منم که جز بمدیحش سخن روا نکنم
علاقه تا نکند منقطع روان از من
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به ستایش و درود بر یک شخصیت بزرگ (امیر علی) پرداخته و به نوعی رابطه شاعر با او را بیان میکند. شاعر از کرم و رحمت امیر سخن میگوید و احساس کند که رسالتی در مراوده با او دارد. او تأکید میکند که هیچ کس به اندازه او نتوانسته است دربارهی امیر سخن بگوید و در این مسیر، آرزو دارد که یاد و نام امیر به همگان شناسانده شود. شاعر با ابراز ناامیدی از دیگران که کمتر به این شخصیت عالیرتبه پرداختهاند، تنها به مدح و ستایش او مشغول است و از این کار احساس مسئولیت میکند. این شعر نمایانگر ارادت و وابستگی عمیق شاعر به امیر و تمایل او به حفظ و گسترش یاد اوست.
هوش مصنوعی: کیست که لطف و مهربانی کند و پیام مرا به درگاه خداوند برساند؟
هوش مصنوعی: کیست آن کسی که توانایی آن را دارد که این سخن را بشنود و درک کند؟ او به مانند سردار بزرگی است که نشانی از من و قدرت من را دریافت کرده است.
هوش مصنوعی: امیر عادل و بزرگواری که هیچکس در دنیا نتوانسته دربارهاش بگوید و او را ستایش کند، از من کسی را نشنیده است.
هوش مصنوعی: امیر شیخ علی با رفتار مهربان و رحمتش، دلها را به خود جلب کرده و یاد او همیشه بر زبانهاست.
هوش مصنوعی: به او بگو که من از شاه انتظار داشتم که هم یاد من را به آشکار نشان دهد و هم در دل پنهان نگه دارد.
هوش مصنوعی: اگر سرنوشت به هم ریختهای وجود نداشت، پس چرا از یاد پادشاه خوشبخت و کامیاب نیفتم؟
هوش مصنوعی: جهان میتواند به خاطر نیکوییهای من، بهسادگی و بیهیچ هزینهای، از من ستایش کند.
هوش مصنوعی: کسی که به من از این راه رفتار کند، تو خود میدانی وظیفهاش چیست، اما من نمیتوانم آن را انجام دهم.
هوش مصنوعی: من فقط در ستایش او حرف میزنم و هیچ حرف دیگری نمیزنم، تا احساس من از او جدا نشود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
مکن تو روی چو خورشید خود نهان از من
که در فراق برآمد دو صد فغان از من
روان به پای تو کردم دلی که بود مرا
قرار و صبر و خرد بستدی روان از من
چو سرو ناز اگر سوی باغ بخرامی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.