از شب وصلت دل ما شاد کن
یک دمک آشفته دلان یاد کن
داد دلم چون ندهی دلبرا
کیست که گفت این همه بیداد کن
بنده ز جانت شده ام رایگان
بهر خدا از غمم آزاد کن
بلبل جان وقت گل آمد خموش
از چه شدی، ناله و فریاد کن
روز زمستان بشد و از بهار
گشت جهان خرّم و دل شاد کن
گر ندهد کام دلت روزگار
رو به در شاه جهان داد کن
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از معشوق میخواهد که دلش را شاد کند و لحظاتی را به یاد محبوب سپری کند. او از درد و رنج دلخود صحبت میکند و از معشوق میخواهد که به خاطر خدا او را آزاد کند. شاعر همچنین به بلبل اشاره میکند که در زمان گلخوشی سکوت کرده، و از معشوق میخواهد که نالهها و فریادهایش را به خاطر آورد. او همچنین به تغییر فصلها اشاره میکند و میخواهد که دنیای شاداب و دلنشین را تجربه کند. در نهایت، از محبوب میخواهد که به او کام دل را روزگار بدهد.
هوش مصنوعی: لحظهای دل شادمانه زندگی ما را با یاد تو زیبا کن و به یاد دلهای آشفته بیفکن.
هوش مصنوعی: اگر دل مرا به تو ندهی، پس بگو کیست که چنین بیرحمی کند؟
هوش مصنوعی: من به خاطر تو و برای خدا به هیچوجه به تو وابستهام. لطفاً غمهایم را از من بزدای و مرا آزاد کن.
هوش مصنوعی: در زمان شکفتن گلها، ای بلبل، چرا ساکت هستی؟ باید ناله و فریاد کنی.
هوش مصنوعی: فصل زمستان به پایان رسید و دنیا با آمدن بهار شاداب و دلانگیز شد.
هوش مصنوعی: اگر روزگار آنچه را که میخواهی به تو ندهد، باید در مقابل شاه جهان دعا کنی و از او طلب کن.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
خاطرش از معرفت آباد کن
گردنش از دام غم آزاد کن
از رقم عفو دلم شاد کن
خطّ امانم ده و آزاد کن
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.