گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
جهان ملک خاتون

ای سخت گمان سست پیمان

تا چند زنی مرا به پیکان

از تیر جفا دلم بخستی

جز مرهم وصل نیست درمان

ای سرو روان و مونس دل

بازآ ز درم دمی خرامان

پیراهن صبر را کنم چاک

هر شب ز غم تو تا گریبان

دست دل زار زار تنگم

ای دوست کجا رسد به دامان

بازآی که عاشقان رویت

در هجر تو بی سرند و سامان

مشکل همه آنکه دولت وصل

یک روز نگشت بر من آسان

گر وصل تو دست من گرفتی

در پای تو کردمی دل و جان

بر جان جهان ستم بتا رفت

از جور و جفای تو فراوان