سرگشته در این عرصه ایام چو ماییم
فرزین صفت ای شاه به کوی تو گداییم
دردیست مرا در دل بیچاره و عمریست
تا از رخ جان پرورت ای دوست جداییم
هستی تو طبیب دل پردرد ضعیفم
از لطف جهان بخش تو محتاج دواییم
عشق تو چو کوهست و تن غمزده کاهی
آخر تو بگو چون به غم عشق برآییم
من خاک ره شوقم و تو سرو روانی
در حسرت بالای تو سرگشته چو ماییم
ماییم و نوای غمت و برگ غریبی
آخر نظری کن تو که بی برگ و نواییم
گر جان به اشارت طلبی از من مهجور
ما منتظر و بنده ی فرمان شماییم
گم کرده رهم لیک مرا گفت سروشی
از جاده مشو دور که ما راهنماییم
تو شاه جهانبانی و من مور ضعیفم
دربان تو را بنده درگاه نشاییم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این غزل از احساس تنهایی و longing خود صحبت میکند و به محبوبی میپردازد که برایش عزیز و مهم است. او احساس میکند که با وجود درد و رنج در دل، نمیتواند از محبوبش جدا شود. شاعر خود را همچون گدایی در کوی محبوب توصیف میکند و از سوز عشق و نیاز به حضور او سخن میگوید. او عشق را به کوهی استوار و خود را به کاهی ضعیف تشبیه میکند و از این که چطور میتواند بر غم عشق فائق آید، میپرسد. در نهایت، او معتقد است که همچون دمی در درگاه محبوبش، در انتظار محبت و نگاه اوست. این شعر تصویری از عشق و بندگی و نیاز عمیق به وجود محبوب ارائه میدهد.
هوش مصنوعی: ما در این دنیای پر از تغییرات و مشکلات، مانند افرادی سرگشته و گیج هستیم. ای شاه بزرگ و دارای ویژگیهای والا، ما در کوی تو مانند گدایانی محتاج و در پی تو هستیم.
هوش مصنوعی: دردی در دل من است که سالهاست احساس میکنم و این جدایی از چهرهی تو، ای دوست، برایم بسیار سخت و دشوار بوده است.
هوش مصنوعی: وجود تو برای دلهای پر درد و ضعیف من مانند دارویی است. من به مهربانی و لطف تو نیاز دارم تا آرامش پیدا کنم.
هوش مصنوعی: عشق تو به اندازه کوه است و بدن من مانند کاه پژمرده و نزار. در پایان، تو بگو چطور میتوانیم از درد عشق برآییم؟
هوش مصنوعی: من مانند خاکی هستم که در راه شوق تو افتادهام و تو همچون سروی زیبا و روان، در آرزوی رسیدن به مقام تو، مانند کسی که در گمراهی و سردرگمی است، سرگردانم.
هوش مصنوعی: ما در غم تو هستیم و مانند برگهای بیهویت و گمنامی به سر میبریم; تو که خود نیز بیبرگ و بینوا هستی، به ما نگاهی بینداز.
هوش مصنوعی: اگر بخواهی جانم را با اشارهای بخواهی، من که دور از تو هستم، همیشه منتظر و در خدمت فرمان تو هستم.
هوش مصنوعی: در مسیر زندگی ممکن است گمراه شوم، اما صدایی به من میگوید که از مسیر خود دور نشوم، زیرا ما میتوانیم راه را به تو نشان دهیم.
هوش مصنوعی: تو بزرگ و قدرتمندی و من موجودی کوچک و ضعیف هستم. من به عنوان خدمتگزار تو همیشه در خدمتت خواهم بود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
مائیم عیاران و عیاران مائیم
بر دیده مشتری قدم میسائیم
ما عاشق و مستیم و طلبکار خدائیم
ما باده پرستیم و از این خلق جدائیم
بر طور وجودیم چو موسی شده ازدست
بی پا و سر آشفته و جویای لقائیم
روحیم که در جسم نباشد که نباشیم
[...]
خیزید حریفان که به میخانه درآییم
سلخ رمضان است به می روزه گشاییم
درد سرتسبیح و تراویح شد آخر
گلبانگ زنان رخ به در میکده ساییم
هر زنگ که از صوم ریا آینه دل
[...]
ما عاشق دیوانه و سرمست لقائیم
نه زاهد سالوسی و نه شیخ مرائیم
نه عاقل و هشیار نه دیوانه و مستیم
حیران جمال رخ بیچون و چرائیم
مست می وصلیم و نه مخمور فراقیم
[...]
گر قیصر و گر ما، همه محتاج گداییم
سیلی خور بیش و کم یک خان و سراییم
بر خویش گل و برگ بچینیم وگرنه
نیکوروش سیر گه نشو و نماییم
عقل و دل و ما بی خبرانیم که یک جا
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.