بخشد گناه بنده که او پادشاه ماست
گوید که بنده ایست که او در پناه ماست
منعم مکن به غمزه ی خونریز در غمت
غمّاز نیست نیک بدان کاو سیاه ماست
خون جگر ز دیده گشادم ز غم ببین
گر نشنوی تو مردم چشمم گواه ماست
جان در امید وصل تو دادیم دلبرا
گفتی شبی که بنده ی بی اشتباه ماست
رفتم به درگهش که زنم بوسه ای به خاک
دل برد از دو دستم و گفتا که راه ماست
کردیم جان فدای لب لعل دلکشش
روزی به لطف گفت که او نیک خواه ماست
دل برد و یک نظر سوی حال جهان نکرد
بختم به لابه گفت فلانی گناه ماست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر دربارهی بندگی و عشق به معشوق است. شاعر از خداوند به عنوان پادشاه و پناهگاه یاد میکند و از او میخواهد که گناهانش را ببخشد. او از درد و رنجی که در غم جدایی احساس میکند سخن میگوید و به امید وصل معشوق جان خود را فدای عشقش میکند. شاعر با بیان حسرت و آرزوهایش، از معشوق میخواهد که در وقت مشکل به او کمک کند و در نهایت به موضوع گناه و خطا نیز اشاره میکند.
هوش مصنوعی: پادشاه ما به بندهاش بخشش میدهد، زیرا او میگوید که این بنده در سایه و حمایت من است.
هوش مصنوعی: به خاطر رحم و رحمت خود، دیگر با چشم غمزهات که مانند تیغی برنده است، مرا عذاب نده. در غم تو، کسی نیست که به من یاری دهد، پس خوب بدان که آن کسی که او را سیاه مینامی، همان من هستم.
هوش مصنوعی: از چشمانم اشکهای غمناک سرازیر شده که نشاندهندهی درد و رنج من است. اگر تو به این وضعیت من توجهی نکنی، چشمانم به تنهایی شاهد و گواه این حال و روز من هستند.
هوش مصنوعی: جان خود را در انتظار دیدارت دادیم، ای محبوب. تو گفتی که شبی خاص برای کسی که هیچ اشتباهی ندارد، خواهد بود.
هوش مصنوعی: به درگاه او رفتم تا بوسهای به خاکش بزنم، اما دل از من گرفت و گفت که این راهی است که باید بروی.
هوش مصنوعی: ما برای لب زیبای او جان خود را فدای کردیم، روزی با مهربانی گفت که او نگران ماست.
هوش مصنوعی: دل را برد و یک لحظه به حال دنیا توجه نکرد. بخت من به ناله گفت که این تقصیر فلانی است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ما عاشقیم و روی بتان قبله گاه ماست
بر جرم عاشقی همه عالم گواه ماست
از شوخی نظر دل ما خون بریخت
هر بد که کرد دیده ما پیش راه ماست
ما برق آه خود بفلک بر کشیده ایم
[...]
پیچیدهتر ز طرهٔ او دود آه ماست
برگشتهتر از آن مژه بخت سیاه ماست
در راه او به خون خود از بسکه تشنهایم
هرکس که چاه میکند او خضر راه ماست
ما را چو کاه تکیه به دیوار خلق نیست
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.