پشتم ز فراق شد خم
کم نیست ز دیده روز و شب نم
شد ریش دلم ز نیش هجران
جز وصل توأش مباد مرهم
آخر مددی که جان غمگین
آمد به لب ای نگارم از غم
این آتش سوزناک هجران
خونابه ز دیده راند هردم
می بینم و با من وفاجوی
از جور و جفا نمی کنی کم
بنیاد ستم نهاده ای باز
بر ما بگذشت و بگذرد هم
چون چشم تو ناتوان بماندم
چون زلف تو کار رفته درهم
از یار و دیار دور گشتم
بر خاک مذلّت اوفتادم
گویند که همدمی نداری
ما را به جهان غمست همدم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر با بیان احساسات عمیق خود از جدایی و دوری از معشوق، درد و رنج خود را توصیف میکند. او به خمیدگی پشتش از دلتنگی و اشکهای پیوستهاش اشاره میکند و میگوید که دلش به خاطر نیشهای جدایی در حال درد کشیدن است. شاعر از معشوقش کمک میطلبد و میگوید که تنها مرهم این درد وصل اوست. او به تلخی هجران و آتش سوزناک آن اشاره کرده و میگوید که همیشه با یاد معشوقش است، اما از ظلم و بیعدالتی رنج میبرد. در نهایت، شاعر ابراز میکند که به خاطر دوری از معشوق و وطن خود، به خاک مذلت افتاده و دیگر دوستی ندارد.
هوش مصنوعی: دلیل اندوه من، جدایی است که بر دوش من سنگینی میکند و اشکهایم به حدی است که روز و شب از چشمانم نمیریزد.
هوش مصنوعی: دل من به خاطر زخم جدایی از تو، به شدت آسیب دیده است و هیچ درمانی جز وصال تو برای آن مناسب نیست.
هوش مصنوعی: کمک کن که دیگر تحمل غم در من تمام شده است، ای عزیزم.
هوش مصنوعی: این ناراحتی و دوری از محبوب، چنان شدید است که هر لحظه باعث میشود اشکها از چشمانم بریزد.
هوش مصنوعی: میبینم که از من دلجویی میکنی و به خاطر ظلم و بیعدالتی کمتوجهی نمیکنی.
هوش مصنوعی: ستمگری که پایه های ظلم را بنا کرده، دوباره بر ما گذشته و همچنان ادامه خواهد داد.
هوش مصنوعی: چشم تو باعث شد که من ناتوان شوم، مثل زلف تو که درهم پیچیده است.
هوش مصنوعی: از دوست و وطن دور شدم و در خاک خسّت و ذلت فرود آمدم.
هوش مصنوعی: میگویند در این دنیای پر از غم، همدمی نداری که با تو شریک شود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
از بهر چه این کبود طارم
پر گرد شده است باز و مغتم؟
زیرا که درو خزان به زر آب
بر دشت نبشت سبز مبرم
گشت آب پر از تم و کدر صاف
[...]
آمد رمضان بخیر مقدم
دیشب بسلام خان اعظم
جمشید زمان سکندر وقت
مقصود وجود نسل آدم
ای امر تو چون نفاذ تقدیر
[...]
مرداد مهست سخت خرم
می نوش پیاپی و دمادم
از گردون طبع خاک پر تف
وز باران چشم ابر پر نم
بر دشت لباسهای رو نیست
[...]
ای چهرهٔ تو چراغ عالم
با دیدن تو کجا بود غم
شد خلد به روی تو سرایم
بی روی تو خلد شد جهنم
ای شمسهٔ نیکوان به خوبی
[...]
ای زرین نعل آهنین سم
ای سوسن گوش خیزران دم
ای باد صبا گرفته در گل
با آتش تو چو ساق هیزم
سیر تو به گرد خط ناورد
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.