گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
جهان ملک خاتون

همی پرسی که چونی در فراقم

چه می پرسی ز خورد و خواب، طاقم

دل و هوش او چنان بربود یکسر

به چشم شوخ و ابروهای طاقم

در وصلم به رو یکباره در بست

به جان آورد دل از اشتیاقم

به صبرم وعده ای داد آن نگارین

نرفته تلخی آن از مذاقم

نگردانم ز تو روی از جفا من

مترسان ای عزیز از طمطراقم

من بی خواب بی خور شب همه شب

زحسرت هر دو دیده بر رواقم