بیا یک شو منور کن اطاقم
مهل در محنت و درد فراقم
به طاق جفت ابروی تو سوگند
که همجفت غمم تا از تو طاقم
|
غیرفعال و فعال کردن دوبارهٔ حالت چسبانی نوار ابزار به بالای صفحات |
|
راهنمای نوار ابزار |
|
پیشخان کاربر |
|
اشعار و ابیات نشانشدهٔ کاربر |
|
اعلانهای کاربر |
|
ادامهٔ مطالعه (تاریخچه) |
|
خروج از حساب کاربری گنجور |
|
لغزش به پایین صفحه |
|
لغزش به بالای صفحه |
|
لغزش به بخش اطلاعات شعر |
|
فعال یا غیرفعال کردن لغزش خودکار به خط مرتبط با محل فعلی خوانش |
|
فعال یا غیرفعال کردن شمارهگذاری خطوط |
|
کپی نشانی شعر جاری در گنجور |
|
کپی متن شعر جاری در گنجور |
|
همرسانی متن شعر جاری در گنجور |
|
نشان کردن شعر جاری |
|
ویرایش شعر جاری |
|
ویرایش خلاصه یا برگردان نثر سادهٔ ابیات شعر جاری |
|
شعر یا بخش قبلی |
|
شعر یا بخش بعدی |
بیا یک شو منور کن اطاقم
مهل در محنت و درد فراقم
به طاق جفت ابروی تو سوگند
که همجفت غمم تا از تو طاقم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از عشق و درد جدایی سخن میگوید و میخواهد که یک نمایش پرشکوه در اتاقش برگزار کند. او به ابروهای معشوقش قسم میخورد که غم و درد او به شدت مرتبط با این جدایی است. احساسات عمیق و عاطفیای که شاعر نسبت به معشوقش دارد، مرکز اصلی این شعر را تشکیل میدهد.
هوش مصنوعی: بیا و چراغی روشن کن تا اتاقم درخشان شود؛ در این درد و رنج جدایی، کمکم کن.
هوش مصنوعی: به آرایش و زیبایی ابروهایت قسم میخورم که غم من به اندازه دو ابروی تو است و همین باعث میشود که من از تو دل پری داشته باشم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چنین گفت او که یوسف در فراقم
بکشت وزرد کرد از اشتیاقم
همی پرسی که چونی در فراقم
چه می پرسی ز خورد و خواب، طاقم
دل و هوش او چنان بربود یکسر
به چشم شوخ و ابروهای طاقم
در وصلم به رو یکباره در بست
[...]
کز آن روزی که مسکن شد عراقم
همه زهر است و تلخی در مذاقم
معرفی ترانههای دیگر
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.