سرو قد تو رسته روان بر کنار چشم
گه بر سرش نشانم و گه در کنار چشم
بر روی تو نظر نتوانیم بعد از این
تا بر رخت ز ما ننشیند غبار چشم
سرو قدت به خون جگر پروریده ام
زان رو کش آب داده ام از جویبار چشم
آزار مردم این همه خوش نیست دلبرا
نازک بود دو دیده ما کار و بار چشم
یک جرعه می ز لعل لب خویش نوش کن
تا بشکند به معجز لعلت خمار چشم
چون غمزه در فراق تو برهم زنم بتا
خون می رود به دامنم از رهگذار چشم
بی روی تو جهان همه تیره ست پیش ما
زیرا سیه شدست مرا روزگار چشم
از گلشن وصال تو خواهیم رنگ و بوی
تا دشمن تو را شوم ای دوست خار چشم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر دربارهی عشق و دلدادگی عاشق به معشوق است. شاعر به زیباییهای معشوق اشاره میکند و میگوید که هر بار به او مینگرد، دلش میل به زندگی و تازگی میکند. او از غم و فراق معشوق میسوزد و میگوید که بدون او جهان برایش تاریک و بیروح است. همچنین به این موضوع اشاره میکند که معشوق با نگاه و رفتار خود، دل عاشق را به شدت تحت تأثیر قرار داده و او را به نوشیدن می وادار میکند تا به غمهایش پایان دهد. در نهایت، شاعر آرزو میکند که در وصال معشوق رنگ و بویی تازه بگیرد و خود را در برابر دشمنانش به عنوان حمایتگری از معشوق نشان دهد.
هوش مصنوعی: وجود تو همچون سرو بلند و راست است که بر کنار چشمانم ایستاده. گاه به آن مینگرم و گاه نگاه میکنم و از زیباییاش لذت میبرم.
هوش مصنوعی: پس از این نمیتوانیم به تو نگاه کنیم، تا زمانی که غبار چشمان ما بر چهرهات ننشیند.
هوش مصنوعی: به خاطر زیبایی و قامت تو، دل و جانم را مانند سرخی خون پرورش دادهام، از این رو اشکهایم را مانند آب از چشمانم جاری کردهام.
هوش مصنوعی: آزار دادن مردم اینقدر خوشایند نیست، عشق من لطیف و حساس است، و چشمهای من در این وضعیت دل مشغول هستند.
هوش مصنوعی: کمی از شراب لبان خود بنوش تا با جادو و زیبایی لبت، حالت مستی چشمانت را بشکنی.
هوش مصنوعی: وقتی که به یاد تو غمگین میشوم و چشمانتظارت میشوم، درد فراق تو مانند خون به دامنم میریزد و من را میآزارد.
هوش مصنوعی: بدون حضور تو، همه چیز در دنیا برای من تاریک و تیره شده است، زیرا روزگار چشمانم به شدت غمگین و ناامید شده است.
هوش مصنوعی: من از باغ دوستی تو رنگ و بویی میخواهم تا بتوانم دشمن تو باشم، ای دوست، که تو خار چشم من هستی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
در ارزوی روی تو ای نو بهار چشم
از حد گذشت بر سر راه انتظار چشم
هر شب نهم ز نوک مژه تابگاه صبح
در ارزوی گلبن روی تو خار چشم
از سایۀ رخ تو بخورشید قانعست
[...]
از دست جورت ای شده دل خون، فگار چشم
ریزد مدام خون دلم در کنار چشم
منعم مکن که هست دل خسته بی قرار
گر بر رخت گشایم بی اختیار چشم
نالد ز حسرت تو چو مرغ اسیر، دل
[...]
تا باز کرده ام به تو ای گل عذار، چشم!
پوشیده ام من از همهٔ کار و بار، چشم
از دیدن رخت نشود سیر چشم من
باشد اگر به صورت من صدهزار، چشم
بسیار چشم دیده ام اما ندیده است
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.