بفرمود تا پیشش آمد دبیر
جوانی خردپرور تیزویر
یکی پاسخ نامه فرمود شاه
به نام خداوند خورشید و ماه
شب تیره از ماه روشن کند
زمین را ز خورشید جوشن کند
بهار آرد از مغز سرما برون
جهانی بیاراید از کاف و نون
رسید و بدانستم این داستان
که گفتی تو ای مایه ی راستان
دژم گشتم از روزگار دژم
که بارد بر این تخمه چندین ستم
که دارد خود از چرخ گردون وفا
که دارد چنان تخمه را بینوا
ولیکن کس از رازش آگاه نیست
به کارش مرا و تو را راه نیست
سرانجام باید که نیکو شود
تن شاه ایران بنیرو شود
شود چرخ گردنده با او به مهر
برآرد دمار از تن دیوچهر
و دیگر که جستی ز چاکر پناه
پناه تو بادا خداوند ماه
مرا کشور و لشکر آراسته ست
همه گنج و خانه پر از خواسته ست
به بخت تو هستم، نگویم که نیست
که این خانه، وآن خانه هر دو یکی ست
از اسبان تازی و خفتان و تیغ
ز تو شهریارا ندارم دریغ
ولیکن از آن جای نااستوار
مرا ایمنی نیست از روزگار
به رنجم ز ضحّاکیان ماه و سال
مرا روز و شب شاه چین بدسگال
چو آگاه گردد که هستی برم
برآرد دمار از زهمه لشکرم
یکی لشکر آرد که خورشید پاک
به ماچین دژم گردد از تیره خاک
نه کوشیدنم روی با آن سپاه
نه کردن توانم تو را زو پناه
مرا بیم جان باشد از تیغ کوش
گران گر نیایدت بشنو به هوش
جوانمردی از مایه ی راستی ست
دروغ فزونی همه کاستی ست
برِ راستی روشنایی بوَد
درستی سرِ پارسایی بوَد
اگر راست باشی و باشی درست
چنان دان که هر دو جهان آنِ توست
کنون من تو را ره نمایم نهان
به اندرز جمشید شاه جهان
دو ماچین یکی ایدروی ترست
به ماچینِ من باید آمد نخست
پس آن گاه یک ماهه راه اندر آب
به کشتی بباید شدن با شتاب
یکی کوه بینی سرِ ماه، ژرف
درازا و پهنا و بالا شگرف
ز دریا نی تن شده در هوا
به فرمان یزدان فرمانروا
درازای فرسنگش آید دویست
درازا و پهناش هر دو یکی است
بدان کوه هشتاد شهر گزین
که هر یک نکوتر ز ما چین و چین
بر آن شهرها بر چهاران هزار
ده آید پر از باغ و پر میوه دار
یکی شهریار است بر کوه و شهر
ز گیتی همه کامرانیش بهر
هشیوار شاهی و طیهور نام
رسانیده بخت بلندش به کام
ز یزدان پرستی چنان است شاه
که گویی نکرده ست هرگز گناه
بدان کوه یک جای راه است و بس
که نتوان بر آن راه رفتن دو کس
یکی سخت دربند چون چاه ژرف
همه ساله آگنده بینی ز برف
اگر هر چه در روی گیتی سپاه
نهد سر بدان نامبردار شاه
به در، مردشان بازدارد ز کوه
نترسند، نه جنگ آورند با گروه
چنین است و زین خوبتر کشور است
ز ریگ بیابان فزون لشکر است
برادر نخفت ارمرا سال و ماه
چنان نامور خسرو نیکخواه
تو را گر بود نزد آن شاه رای
همه هرچه باید من آرم بجای
بسازم، فرستم به دریا کنار
تو آهنگ دریا کن ای شهریار
چو نزدیک دریا رسی، هم زمان
سپاهم سوی تو رسد بی گمان
فرستم تنی چند با تو به راه
کنم نامه ای نزد طیهور شاه
ز کار تو اگاه گردانمش
به یزدان و دوزخ بترسانمش
چو آن جا رسیدی، شدی بی گزند
چه ضحاک جادو، چه دیو نژند
اگر مرغ پرّان شود پیلگوش
وگر کوش گردد همایون سروش
نیابد به فرسنگ آن کوه راه
تو به دان کنون ای سرافراز شاه
پزشک ارچه داننده ی نرم و خشک
ز بیمار بهتر نداند پزشک
فرستاده را داد بسیار چیز
چنان شد که چیزش نبایست نیز
یکی را فرستاد با او به هم
که از آتبین بر رسد بیش و کم
به دریا اگر هیچ رای آورد
نیاید، سخنها بجای آورد
بسازد همه هر چه آید بکار
فرستد به نزدیک دریا کنار
فرستادگان برگرفتند راه
به ده روزه رفتند نزدیک شاه
ز پاسخ دل آتبین گشت شاد
فرستاده را چیز بسیار داد
بدو گفت رو شاه خود را بگوی
که ما را همین است امروز روی
تو از کشتی و هر چه باید بساز
به دریا فرست ای شه سرفراز
که من با سپاه اینک آیم همی
فزون از دو هفته نپایم همی
فرستاده برگشت و برداشت راه
بی آزار بر کوه بنشست شاه
نه فرمود جنگ و نه انداخت سنگ
برابر همی کرد دشمن درنگ
چو یک ماه دیگر برآمد بر این
دژم گشت از آن کوه سالار چین
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این متن، داستانی از زمان رستم و جنگهای او با دشمنان روایت شده است. رستم به نزد شاه ایران میرسد تا پاسخنامهای که در ارتباط با مشکلات کشور است را دریافت کند. در نامه، از خداوند درخواست میشود که سرما را بهار تبدیل کند و ایران را از ستم نجات دهد. رستم احساس ناامیدی دارد و درباره مشکلاتی که بر او و کشورش باریده میگوید. او به شاه توصیه میکند که به جزیرهای برود که در آنجا شهریار نیکویی وجود دارد و میتواند با بسیج نیروها، به ایران کمک کند. در نهایت، رستم تدابیری برای جنگ با سپاه دشمن میاندیشد و برای بازگشت پیروزمندانه به کشور خود آماده میشود.
هوش مصنوعی: او دستور داد که دبیر جوانی، که باهوش و تیزهوش بود، به جلو بیاید.
هوش مصنوعی: سلطانی، نامهای را به نام خداوند خورشید و ماه نوشت و پاسخ داد.
هوش مصنوعی: در شب تاریک، نور ماه زمین را روشن میکند و مانند زرهی از خورشید این زمین را میپوشاند.
هوش مصنوعی: بهار به ما زندگی و سرزندگی میبخشد و از سرمای زمستان خارج میشود و جهانی زیبا و دلانگیز به وجود میآورد.
هوش مصنوعی: به من رسید و فهمیدم که این قصهای که تو گفتی، حقیقتی است از کسانی که راستگو هستند.
هوش مصنوعی: من از روزگار تلخ و ناگوار ناراحت و غمگین شدم، زیرا بر سر این نسل سختیها و ظلمهای فراوانی میبارد.
هوش مصنوعی: کسی که وفا از چرخ فلک نمیبیند، چه انتظاری میتوان از فرزند او داشت که در رنج و سختی باشد.
هوش مصنوعی: اما هیچکس از راز او آگاه نیست، نه من و نه تو، و جز این، هیچ راهی برای ما نیست.
هوش مصنوعی: در نهایت، سرنوشت این است که وضعیت خوب و مناسب شود و همچنین قدرت و توانمندی شاه ایران بیشتر گردد.
هوش مصنوعی: با ورود او به عالم، چرخ زمان چهرهی دیو را از بین میبرد و جای آن را به نور و محبت میدهد.
هوش مصنوعی: به یاد داشته باش که هر زمان که از خدمتگزار و یا یاری دور شدهای، به یاد خداوندی باش که نیکو و زیباست و مانند ماه است.
هوش مصنوعی: من سرزمین و نیرویی دارم که به زیبایی آماده شدهاند و تمام ثروتها و امکاناتم پر از آرزوها و خواستههاست.
هوش مصنوعی: من به سرنوشت تو وابستهام و نمیگویم که چنین نیست؛ زیرا این خانه و آن خانه در حقیقت یکی هستند.
هوش مصنوعی: من از اسبان تازی و زین و شمشیر تو، ای شهریار، هیچگونه ندامت و پشیمانی ندارم.
هوش مصنوعی: اما از آنجا که اوضاع ناامن است، من از حوادث و بلایای زمانه در امان نیستم.
هوش مصنوعی: من از ظلم و ستم کسانی که مانند ضحاک هستند، به شدت رنج میبرم و دیگر روز و شب برایم تفاوتی ندارد، زیرا همه چیز برای من ناامیدکننده و غمانگیز است.
هوش مصنوعی: زمانی که آگاه شود که وجودش در خطر است، تمام نیرو و قدرت خود را برای دفاع و مقابله با دشمن به کار میگیرد.
هوش مصنوعی: یک گروهی میآورد که آفتاب درخشان را به دلیل تاریکی زمین به خواب میبرد.
هوش مصنوعی: من نه قدرت دارم که با آن سپاه مبارزه کنم و نه میتوانم تو را از آنجا نجات دهم.
هوش مصنوعی: من از ضربتهای کسانی که در کار جنگ هستند میترسم. اگر خودت صدای من را نشنیدی، مراقب باش که خطری در پیش است.
هوش مصنوعی: جوانمردی و راستگویی رابطهای مستقیم دارند؛ هر چه دروغ بیشتر باشد، از ارزش و اعتبار انسان کاسته میشود.
هوش مصنوعی: درستی و صداقت مانند نوری است که روشنی بخش راه انسانهاست و درستکاری و پارسایی سرآغاز تکامل و کمال است.
هوش مصنوعی: اگر صادق و درستکار باشی، بدان که تمام هستی و جهانی که در آن زندگی میکنی به تو تعلق دارد.
هوش مصنوعی: حالا من به تو راهی را نشان میدهم که به طور پنهانی به تو آموزش میدهد، مانند اندرزهایی که جمشید، شاه بزرگ جهان، به دیگران میداد.
هوش مصنوعی: دو تا چیز داریم که یکی از آنها ترس است. باید از روی ترس، ابتدا به سمت ماچین (چیزی که مربوط به من است) بیایی.
هوش مصنوعی: سپس باید با سرعت زیاد، به کشتی سوار شد و در آب به مدت یک ماه راه پیمود.
هوش مصنوعی: وقتی به کوه نگاه میکنی، میتوانی بلندی و وسعت آن را ببینی که به صورت عمیق و گسترده در آسمان قد کشیده است.
هوش مصنوعی: این ابیات به تصویر کشیدن قدرت و اراده خداوند اشاره دارد. در اینجا، به نوعی از تحولی طبیعی اشاره شده است که موجودی از دریا به آسمان صعود کرده و این کار فقط به دستور خداوند، جوهر و فرمانروای جهان، انجام شده است. به عبارت دیگر، اشاره به این دارد که تمامی موجودات تحت فرمان و اراده الهی هستند و اوست که حرکات آنها را هدایت میکند.
هوش مصنوعی: این جمله به طول و عرض یک منطقه اشاره دارد و میگوید که طول آن به دو برابر مسافتی که یک فرسنگ دارد، میرسد و در عین حال، عرض آن نیز برابر با طولش است. یعنی این منطقه به شکل مستطیلی است که طولش بیشتر از عرضش نیست.
هوش مصنوعی: بدان که از میان کوهها، هشتاد شهر را برگزین که هر یک از آنها زیباتر از ماست و ارزش بیشتری دارد.
هوش مصنوعی: در آن شهرها، چهار هزار دهکده وجود دارد که پر از باغها و درختان میوه است.
هوش مصنوعی: یک پادشاه در کوه و شهر وجود دارد که برای تمام مردم دنیا خوشبختی و سعادتش به دست آمده است.
هوش مصنوعی: این بیت بیانگر این است که هوش و تدبیر افراد در مقام سلطنت و رهبری، باعث میشود که سرنوشت و شانس خوبی برای آنها رقم بخورد. به عبارت دیگر، داشتن استعداد و ذکاوت در رهبری، منجر به موفقیت و خوشبختی میشود.
هوش مصنوعی: شاهی که به خداوند اعتقاد دارد، به گونهای رفتار میکند که گویی هرگز مرتکب گناهی نشده است.
هوش مصنوعی: بدان که کوه فقط یک راه دارد و نمیتوان دو نفر به طور همزمان از آن عبور کنند.
هوش مصنوعی: انسانی که به شدت در قید و بند است، مانند چاه عمیق میماند که در طول سال همیشه از برف پر میشود.
هوش مصنوعی: اگر هر چیزی را که در این دنیا وجود دارد، به فرمانداری و فرمانروایی آن پادشاه بسپارند و او را نامدار و مشهور سازند، از قدرت و توانایی او استفاده خواهد شد.
هوش مصنوعی: در این بیت به این نکته اشاره شده که کسی نباید از عمل نترسد و در مواجهه با مشکلات و دشمنان، باید با شجاعت و اتحاد پیش برود. همچنین بیانگر این است که نباید کسی را از تلاش و مبارزه بازدارد. در واقع، همگان باید در کنار هم به مقابله با چالشها بپردازند و از ترس خود را کنار نکشند.
هوش مصنوعی: این دنیا به همین گونه است و از این، سرزمینهای بهتری نیز وجود دارد. سرزمینهایی که از شنهای بیابان بیشتر مردم و نیرو دارند.
هوش مصنوعی: برادر در خواب نرفت و به یاد تو ای عزیز، سال و ماه گذشت، مانند شاه بزرگ و نیکوکار.
هوش مصنوعی: اگر تو نزد آن پادشاه ارادهای داشته باشی، من هر چیزی که نیاز باشد را فدای تو خواهم کرد.
هوش مصنوعی: برای تو آهنگی از دریا بسازم و آن را به دریا بفرستم، ای فرمانروای من.
هوش مصنوعی: وقتی به دریا نزدیک شوی، به یقین سپاه من هم به سمت تو خواهد رسید.
هوش مصنوعی: یک گروهی را با تو میفرستم تا نامهای به نزد شاه طیبور برسانند.
هوش مصنوعی: به خداوند دربارهٔ کار تو آگاهش میکنم و او را از عذاب دوزخ میترسانم.
هوش مصنوعی: وقتی به آن محل رسیدی، دیگر مصون و بیخطر شدی، چه از ضحاک جادوگر و چه از دیو خبیث.
هوش مصنوعی: اگر پرندهای از قفس پرواز کند، حتی اگر فیل گوشدار هم بشود، باز هم فرشته خوشبختی خواهد شد.
هوش مصنوعی: کسی که توانایی عبور از راههای طولانی را ندارد، نمیتواند مانند تو که در اوج بلندای خود هستی، به قلههای رفیع برسد. ای پادشاه سرافراز، اکنون زمان آن است که دانشی را به دست آوری.
هوش مصنوعی: اگرچه پزشک میداند که چگونه باید با دردهای جسمی و روحی افراد برخورد کند، اما اگر نتواند درد بیمار را به درستی تشخیص دهد، از او بهتر نخواهد بود.
هوش مصنوعی: فرستاده مقدار زیادی از چیزها را به همراه داشت، به گونهای که آن چیزها نباید وجود میداشتند.
هوش مصنوعی: یک نفر را همراه او فرستاد تا از آتش بین چیزهای کم و زیاد آگاه شود.
هوش مصنوعی: اگر دریایی با هیچ حُکمی به جایی نرسد، پس کلامها نیز به جایی نخواهند رسید.
هوش مصنوعی: هر کسی تلاش میکند تا هر آنچه به کارش میآید را در کنار دریا بسازد و به آنجا بفرستد.
هوش مصنوعی: پیامآوران راه را در پیش گرفتند و به مدت ده روز سفر کردند تا به دربار شاه نزدیک شوند.
هوش مصنوعی: فرستاده به دلیل پاسخ دلانگیز و شاداب، چیزهای زیادی را به همراه آورد.
هوش مصنوعی: به او گفت: برو و به پادشاه خود بگو که امروز این برای ما کافی است.
هوش مصنوعی: تو باید از کشتی و هر چیزی که لازم است بسازی و به دریا بفرستی، ای پادشاه شجاع.
هوش مصنوعی: من اکنون با نیروهایم میآیم و اینقدر پیش رفتهام که از دو هفته هم فراتر رفتهام.
هوش مصنوعی: فرستاده به سلامت بازگشت و بیضرر بر فراز کوه نشست که پادشاهی بود.
هوش مصنوعی: نه او دست به جنگ زد و نه سنگی به سوی دشمن پرتاب کرد، بلکه در این لحظه فقط با دقت و تأمل به یکدیگر نگاه میکردند.
هوش مصنوعی: چند ماهی بعد، هنگامی که شب فرا رسید، فرماندهی از کوهی نزدیک به این دژ ظاهر شد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.