یکی دانشی مرد، دستور شاه
پدر گشته بر دست جم بر تباه
کجا نام دستور به مرد بود
ز خون پدر در دلش درد بود
چنین گفت کای نامبردار شاه
همی خویشتن کرد خواهی تباه
نشاید به تو دشمن آن کرد بیش
کجا کرد خواهی تو شاها به خویش
همی رفت بایدت با سرکشان
ز نیواسب هر جای جُستن نشان
اگر زنده باشد ستانیش باز
وگر رکسش سوی رزم باز
همانا روان را زمان بودنی ست
ز گریه تن مرد را سود نیست
سخنهای دستور بشنید شاه
بخورد و بیاسود یکچند شاه
ز چین و ز ما چین سپه پیش خواند
تو گویی که جایی سواری نماند
یکی لشکر آمد کجا دشت و کوه
شد از نعل اسبان ایشان ستوه
ز لشکر، زمین کوه و باره نمود
ز نیزه، هوا چون ستاره نمود
از ایشان گزین کرد هفتاد بار
هزاران دلیران خنجر گزار
درِ ساز و گنج درم برگشاد
سپه را همه ساز و روزی بداد
سپیده دم، از نای رویین غریو
برآمد ز تن دور شد هوش دیو
سراسر بماندند رخت و بنه
همی تاخت تا بیشه ی ترعنه
به جان و سر شاه ضحاک، گفت
که ما را نبیند کس اندر نهفت
جز آن گه که کین گرامی پسر
بخواهم من از آتبین سربسر
وگر زنده باشد سپاردش باز
نباشیم با آتبین کینه ساز
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، دانشی مرد به شاه میگوید که نباید بر پدرش که بر دست جم تباه شده، عذاب بیشتری وارد کند. او به شاه هشدار میدهد که اگر دشمنی به او کند، باید خودش را به خطر نیندازد. دانشی مرد به شاه پیشنهاد میکند که با هوشیاری و تدبیر عمل کند و از جنگ و رزم اجتناب کند. شاه به این نصیحت گوش میدهد و پس از مدتی آرامش و استراحت، دستور تشکیل سپاهی میدهد و جنگجویان دلیر را جمع میکند. آنها آمادهی نبرد میشوند و وارد میدان جنگ میگردند. دانشی مرد به شاه میگوید که آنها باید از جنگ و کینهورزی پرهیز کنند و اگر جنگی در پیش باشد، باید با احتیاط عمل کنند.
هوش مصنوعی: مردی دانا و فرزانه در گذشته، دستورات پدر شاه را به بدی و نادرستی تفسیر کرده است.
هوش مصنوعی: چگونه میتوان نام رهبری را به مردی داد که در دلش از خون پدرش رنج و درد حس میکند؟
هوش مصنوعی: او گفت: ای شاه معروف، تو خود را به تباهی میاندازی.
هوش مصنوعی: شایسته نیست که دشمنان به تو آسیب بیشتری برسانند از آنچه خودت میخواهی به خودت برسانی، ای پادشاه.
هوش مصنوعی: رفتن تو به دنبال سرکشان با نیواسب، به این معناست که به هر جا میچرخید و میجستید، نشانهای از آنها نخواهید یافت.
هوش مصنوعی: اگر او زنده باشد، دوباره آن را خواهیم گرفت و اگر هم به جنگ برود، در راه نبرد خواهد بود.
هوش مصنوعی: برای روح انسان زمانی وجود دارد که نمیتوان آن را با غم و گریه گذراند، زیرا این اندوه برای بدن فایدهای ندارد.
هوش مصنوعی: شاه به سخنانی که دکتر و مشاورانش میگویند گوش داد و مدتی استراحت کرد.
هوش مصنوعی: از چین و ماچین، سپاهی به میدان آمده است، گویی که در این دنیا جایی برای فرار و نجات باقی نمانده است.
هوش مصنوعی: یک گروه از سربازان به جایی آمدند که دشت و کوه به خاطر نعلهای اسبهایشان از شدت فشار و فشار خسته و فرسوده شده است.
هوش مصنوعی: از لشکر، زمین به شکل کوه درآمد و از نیزه، هوا به مانند ستارهها درخشید.
هوش مصنوعی: از میان آنها، هفتاد بار هزاران دلیر با شمشیرهایی در دست برگزیده شدند.
هوش مصنوعی: درِ ساز و ثروت به روی سپاه باز شد و به آنها همه نوع ابزار و روزی عطا شد.
هوش مصنوعی: در سپیدهدم، صدای دلنشینی از نای فلزی بلند شد و دیوانگی از وجود انسان دور شد.
هوش مصنوعی: تمام وسایل و امکانات در حال حرکت بودند تا به جنگل ترعنه برسند.
هوش مصنوعی: به جان و سر شاه ضحاک، گفتند که کسی ما را در پنهان نبیند.
هوش مصنوعی: تنها زمانی که عشق و محبت این پسر عزیز را بخواهم، از این آتش پرشور و شدید، به طور کامل دل میکنم.
هوش مصنوعی: اگر او زنده باشد، کینهاش را به دل نخواهیم گرفت و با آتش نفرت سر و کار نخواهیم داشت.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.