وز آن روی چون لشکر آمد به چین
دل شاه چین گشت از ایشان به کین
بدو کرد سالار لشکر گله
که دشمن بچنگ آمد و شد یله
که سستی نمودند لشکر به رزم
شب آمد، همه خواب جستند و بزم
چو دشمن در آن رزم سستی بدید
شبانگاه بر ما شبیخون کشید
دژم شد ز گفتار سالار، کوش
دلش گشت با لشکر چین بجوش
براند آن سپه را ز درگاه خویش
همی خواندشان سست و بدخواه خویش
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، پس از ورود لشکر به چین، دل شاه چین از ایشان به کینه میفروزد. سالار لشکر به سربازانش میگوید که دشمن به آنها حمله کرده و در حال سستی هستند. شب هنگام، لشکر در خواب و بزم بودند و این سستی، اجازه میدهد که دشمن به آنها حمله کند. سالار از این وضعیت ناراحت و نگران میشود و دلش به لشکر چین میتپد و آنها را از خود دور کرده و به سستی و بدخواهی متهم میکند.
هوش مصنوعی: وقتی لشکر به چین آمد، دل پادشاه چین از آنها پر از کینه شد.
هوش مصنوعی: سالار لشکر به سرعت دستور داد که دشمن به ما نزدیک شده و باید آماده باشیم.
هوش مصنوعی: شکستگی و ضعفی در سپاه وجود داشت و در شب میدان جنگ، همه به خواب رفتند و به عیش و نوش مشغول شدند.
هوش مصنوعی: وقتی دشمن دید که در میدان جنگ ضعف و سستی وجود دارد، شبانه به ما حمله کرد.
هوش مصنوعی: دل سالار در پی گفتار تلخی که شنیده است، آشفته و نگران شد، و به همین دلیل احساس شور و هیجان در درونش ایجاد شد.
هوش مصنوعی: او از درگاه خود، آن سپاه را به یاری میطلبد، ولی آنان را همچنان ضعیف و بدخواه خود میسازد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.