به فرمان دستور او کشورش
همان زیردستان و هم لشکرش
گهی بیست سال و گهی کمّ و بیش
نهان شد همی شاه وارونه کیش
چنان شد که چندان که بودی برون
ز فرمان او کس نرفتی برون
یکی روز بر تخت بنشست شاه
چنین گفت کای سروران سپاه
نخواهم که خواند مرا شاه کس
مرا آفریننده خوانند و بس
جهان از من آمد بدین سان پدید
سر از چنبر من که یارد کشید؟
منم، تا جهان بود خواهد، خدای
چو خواهم درآرم جهان را به پای
سر چرخ گردان نشست من است
همه مرگ و روزی به دست من است
چو من دور باشد ز تخت بلند
مگویید کآمد به من بر گزند
به مرزی دگر رفته باشم بدان
که نیکان بدانم درست از بدان
به راه آرم آن را که بیراه گشت
ستانم روان آنک بدخواه گشت
چو گردد همه کار گیتی تمام
برآیم به تخت مهی شادکام
بزرگان بر او آفرین خواندند
مر او را خدای زمین خواندند
فراوان بر این سالیان برگذشت
کس از راه و فرمان او برنگشت
مر او را همی خواندندی خدای
همی داشت گیتی به نیرنگ و رای
پر از خاک بادا مر او را دهن
که نشناسد او گوهر خویشتن
ز سال فراوان چنان گشت مست
کجا در دل امید جاوید بست
ز تندی دل از مهربانی بشست
ستمکاره تر زآن که بودی نخست
شب و روز با کی نیامیختی
بسی بیگنه خونها ریختی
از او گر کسی آرزو خواستی
زمانی به پاسخ نیاراستی
که از ما تو این آرزو را مجوی
نکردم تو را روزی آن آرزوی
سخن هرچه گفتی، نکردی روا
ندیدی ز کردارها جز جفا
همه بستد آنچش پسند آمدی
از او بر همه کس گزند آمدی
فراوان برآمد بر این سالیان
از آن مردمان پُر گزند و زیان
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این متن، داستان شاهی بیان میشود که بر تخت نشسته و خود را خدای زمین میخواند. او به قدرت و فرمانروایی خود میبالد و میگوید که همه چیز در دست اوست و نمیخواهد کسی او را شاه بخواند. شاه بر این باور است که جهان به وجود او پدید آمده و اگر دور باشد، نباید او را به تقصیر متهم کنند.
او در پاسخی به نگرانیها، از نیک و بد مردم و اعمال آنها سخن میگوید و خود را مسئول هدایت آنها میداند. اما با گذشت زمان، این شاه به فساد و ستمکاری دچار میشود و از مهربانی دور میافتد، به طوری که خون بیگناهان را میریزد و به بدیها روی میآورد.
او که زمانی بر دیگران آفرین میشد، اکنون به فردی ستمکار بدل روبهرو میشود و هیچ کس از فرمان او سرپیچی نمیکند. در نهایت، این وضعیت نشان دهنده سقوط او و بیاعتبار شدنش در میان مردم است.
هوش مصنوعی: کشور او تحت فرمان و دستورات او است، همانطور که زیردستان و لشکریانش نیز به او اطاعت میکنند.
هوش مصنوعی: گاهی بیست سال و گاهی بیشتر یا کمتر، بارها به صورت پنهان، مانند شاهی که دارای آیینی متفاوت است، ظهور کرده است.
هوش مصنوعی: به گونهای شد که هرچه بودید، هیچکس از فرمان او خارج نشد.
هوش مصنوعی: روزی، پادشاه بر تخت نشسته و چنین گفت: ای فرمانروایان سپاه!
هوش مصنوعی: نمیخواهم کسی مرا با عنوان شاه بخواند، بلکه فقط میخواهم که مرا آفرینندهام بشناسند و هیچ چیز بیشتر.
هوش مصنوعی: دنیا به این شکل از من به وجود آمده است؛ چه کسی میتواند از چنبره من خارج شود؟
هوش مصنوعی: من هستم و تا زمانی که جهان باقیست، اگر بخواهم، میتوانم جهان را به زیر سلطه خود درآورم.
هوش مصنوعی: من به عنوان سرنوشت و تقدیرم، تمام روزیها و مرگ و زندگی را در دستان خود دارم.
هوش مصنوعی: اگر من از جایگاه بلند دور باشم، نگویید که به من نزدیک میشود و انتخاب میکند.
هوش مصنوعی: اگر به مرز دیگری رفتهام، بدان که نیکان را از بدها تشخیص میدهم.
هوش مصنوعی: من کسی را که به راه راست نرفته است، به مسیر درست هدایت میکنم و روح کسی را که به من بدی کرده است، از خود دور میکنم.
هوش مصنوعی: زمانی که همه امور جهان به پایان برسد، بر روی تختی شاد و خوشحال نشسته خواهم بود.
هوش مصنوعی: بزرگان به او تبریک گفتند و او را به عنوان خدای زمین معرفی کردند.
هوش مصنوعی: بسیاری در طول سالها از این دنیا رفتهاند، اما هیچیک نتوانستهاند به سوی او برگردند.
هوش مصنوعی: خداوند او را میخواند و جهان را به تدبیر و فریب اداره میکرد.
هوش مصنوعی: اگر کسی نتواند ارزش واقعی خود را بشناسد، باید به حال او افسوس خورد، زیرا مانند خاکی است که دهانش پر از گرد و غبار است و نمیتواند زیبایی و ماهیت خود را درک کند.
هوش مصنوعی: از سالهای زیاد به قدری شاد و سرمست شده که در دلش امیدی جاودانه را ایجاد کرده است.
هوش مصنوعی: دل از محبت و مهربانی خسته و دلزده شده است، و اکنون بیشتر از قبل ستمگر و بیرحم به نظر میرسد، در حالی که قبلاً اینطور نبود.
هوش مصنوعی: در طول شب و روز با هیچ کس ارتباط نداشتی و بیدلیل خونهای زیادی بر زمین ریختی.
هوش مصنوعی: اگر کسی به او آرزویی داشته باشد، ممکن است برای مدت زمانی نتواند پاسخی بدهد.
هوش مصنوعی: من از تو خواستهام که به دنبال این آرزو نباشی، چون روزی آن آرزو را برای تو فراهم کردهام.
هوش مصنوعی: هرچه دربارهٔ رفتارهای دیگران گفتی، هیچیک را درست ندانستی و نتوانستی چیزی جز ظلم و ستم ببینی.
هوش مصنوعی: همه چیزهایی را که دوست داشتی از آن بستاندی و به دیگران آزار رساندی.
هوش مصنوعی: بسیاری از این سالها از آن افراد زیانبار و آسیبرسان گذشت.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.