همی تاخت تا پیش کاووس شاه
ببردندش و برگشادند راه
ببوسید پس پایه ی تخت اوی
بسی آفرین خواند بربخت اوی
ز شاهانش بستود و بردش نماز
همی گفت کای خسرو سرفراز
به چهر تو اندر فلک ماه نیست
به فرّ تو اندر زمین شاه نیست
به جایی تو را رهنمونی کنم
که در گنج و گاهت فزونی کنم
همه سنگ او زمرد و لعل پاک
بجای گیا زرّ روید ز خاک
نه گرماش گرم و نه سرماش سرد
شده زآن هوا مردم ایمن ز درد
پس از زمرد و لعل صد پاره بیش
برون کرد و بر تخت او ریخت پیش
که یک مُهره زآن گوهر وز آن نشان
ندیدند شاهان و گردنکشان
چو آن دید کاووسِ کی خیره ماند
وزآن روشنی چشم او تیره ماند
همی گفت با دل کز این سرزمین
که زرّش گیا باشد و سنگ این
مرا دید باید به دیده بسی
که دل برگشایم برآن اندکی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این داستان، شخصی به نام کاووس شاه به سرعت به سوی کاخ خود میتازد و در آنجا از او استقبال میشود. او به تخت شاه میرسد و او را میستاید و از او میخواهد که به جایی برود که در آن گنج و ثروت فراوان وجود دارد. در این مکان، سنگهای قیمتی همچون زمرد و لعل به وفور یافت میشود و زمین پر از طلاست. دمای هوا مناسب است و مردم از درد و رنج در امانند. وقتی کاووس شاه این زیباییها و ثروتها را میبیند، متعجب میشود و به فکر میافتد که باید بارها به این سرزمین نگاه کند و دلش را به آن بسپارد.
هوش مصنوعی: او تند و سریع به سمت کاووس شاه میراندند و راه را برایش باز کردند.
هوش مصنوعی: به او تملق و ستایش کردند و برای خوشحالی او دعا کردند.
هوش مصنوعی: او از شاهان ستایش میکرد و به خاطر او دعا میکرد و میگفت: ای پادشاه گرامی و بزرگ.
هوش مصنوعی: در چهره تو، در آسمان هیچ ماهی نمیتابد و به خاطر شکوه تو، در زمین هیچ پادشاهی وجود ندارد.
هوش مصنوعی: من تو را به جایی راهنمایی میکنم که در آن پر از ثروت و فراوانی خواهی بود.
هوش مصنوعی: همه چیز در اینجا به زیبایی و ارزش وجود دارد، به طوری که سنگها به جواهرات قیمتی مانند زمرد و لعل تبدیل شدهاند و حتی گیاهان نیز به طلا و زر میمانند که از زمین روییدهاند.
هوش مصنوعی: گرما و سرما از بین رفتهاند و مردم در سایهی آن هوا از درد و رنج آسودهاند.
هوش مصنوعی: پس از آنکه جواهرات گرانبهایی مانند زمرد و لعل تجزیه شدند، هزاران تکه از آنها بیرون آمد و بر روی تخت او پاشیده شد.
هوش مصنوعی: حتی یک مهره از آن گوهر و نشانه را نیز شاهان و صاحبان قدرت ندیدند.
هوش مصنوعی: وقتی کاووس آن را دید، حیرتزده شد و از شدت روشنایی آن، چشمانش تاریک گردید.
هوش مصنوعی: او میگفت که از این دیار که خاکش به طلا میماند و سنگهایش نیز خاصیت گرانبهایی دارند، چه چیزهایی میتوان انتظار داشت.
هوش مصنوعی: من باید بارها تو را ببینم تا دل را به عشق تو بگشایم، حتی اگر تنها برای مدت کوتاهی باشد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.