وز آن پس به سه ساله قارن رسید
بیامد فریدون کی را بدید
زمین بوس کرد و ستایش نمود
فریدون بر او آفرین بر فزود
فراوانش بستود و دادش امید
همین داشتم از تو، گفتا امید
به کامم رسانیدی ای پهلوان
که بادی همه ساله روشنروان
به خوردن نشست آن سَرِ سروران
چهل روز با رنجدیده سران
سپاهش بدو داد با کشورش
بشد با سپه، شادمان لشکرش
فریدون همی بود با ایمنی
ببست از جهان راه اهریمنی
تن کوش بیدادگر بسته ماند
چهل سال جان و دلش خسته ماند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: پس از سه سال، قارن به دیدار فریدون آمد. او به زمین بوسه زد و فریدون را ستایش کرد. فریدون نیز به او آفرین گفت و او را مورد ستایش قرار داد و امیدهایش را بیشتر کرد. قارن، به عنوان یک پهلوان، آرزوهایش تحقق یافته میدید. سپاه او برای جشن و شادمانی به مدت چهل روز گرد هم آمدند. فریدون در آرامش و ایمنی به سر میبرد و از اهریمنان دور بود، در حالی که بیدادگر همچنان در گرفتاری و زحمت به سر میبرد.
هوش مصنوعی: بعد از گذشت سه سال، قارن به سن جوانی رسید و فریدون به سراغ او آمد و او را دید.
هوش مصنوعی: فریدون زمین را بوسید و آن را ستایش کرد و بابت این نعمت از او سپاسگزاری کرد.
هوش مصنوعی: او به وفور از او تمجید کرد و از او امید داشت. او نیز پاسخ داد که بله، امیدی وجود دارد.
هوش مصنوعی: ای قهرمان، تو مرا به آرزویم رساندی، مانند بادی که هر سال به روشنی میوزد.
هوش مصنوعی: سران و بزرگانی که در دشواریها و رنجها بودند، به مدت چهل روز بر سر سفره نشسته و به خوراک مشغول شدند.
هوش مصنوعی: او سپاهش را به او داد و با لشکرش به کشورش رفت، و لشکر او شاد و خوشحال بود.
هوش مصنوعی: فریدون با احساس امنیت و آرامش زندگی میکرد و راههای شر و فساد را از زندگیاش دور کرده بود.
هوش مصنوعی: بدن این فرد به خاطر ظلم و ستم، به مدت چهل سال در زنجیر بود و روح و قلب او از این وضعیت خسته و اندوهگین شدند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.