جهان را چو شعر سیه چاک شد
ز می مغز بی هوش و بی باک شد
دلش آرزوی نگارین گرفت
ستایش به چشم خمارین گرفت
فراوان بخواند و بجُستش بسی
نیارست گفتن مر او را کسی
سرانجام کز کارش آگاه شد
بپیچید و شادیش کوتاه شد
پشیمان شد و گریه آغاز کرد
درِ درد بر خویشتن باز کرد
سراسر مرا بود، گفت، این گناه
که گفتم ز ما آرزویی بخواه
کنون خواست، پادافره من کشید
ز خون چادر سرخ بر سر کشید
بیامدش نوشان بیدار بخت
که از خاک برخیز و بر شو به تخت
سرشت آمد اندر تو این بدخوی
همی کرد نتوان که یکسو شوی
نه دوری توان از نهاد و سرشت
نه زآن کایزدت داد بر سرنوشت
ز خوبان همی جُست پنهان نشان
ز شاه و دلیران و گردنکشان
فرستاد نزد همه سرکشان
به خان و به چین و به خاورستان
که خواهم همی از شما هر یکی
فرستید مهچهره دوشیزکی
ز هر مرز و بوم آنک بودند بزرگ
فرستاد دوشیزه هر سترگ
صد و بیست از آن ماهرویان گزین
رسیدند به درگاه دارای چین
بدید آن بتان را، نکردش پسند
به دیگر کسان دادشان هوشمند
مر او را بگفتند کای شهریار
یکی ماهروی است در قندهار
که از زلف او درع و جوشن کنند
به رخ تیره شب روز روشن کنند
به تخمه ز اهل کریمان نژاد
به خوبی تو گویی ز حوری بزاد
سراسر بگردند گرد جهان
نیابی به گیتی تو مانند آن
به بالا چو سرو و به دیدن سروش
خرامش چو طاووس و گفتار نوش
اگر شاه خواهد مرآن دخت را
نیابد جز او دیگری جفت را
فرستاد و آن ماهرخ را بخواست
بر خویش آورد و نیکو نشاخت
همی بستد و یک شب او را بدید
پسندش نیامد نه کس برگزید
نه جای نگارین گرفت هیچ کس
نه از سر برون آمد او را هوس
همی بود بی رنج و با ایمنی
روان پر ز اندیشه های منی
جز از شاه ایران ز کس باک نه
زمانه جز از نوش و تریاک نه
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به وصف حال جهانی میپردازد که به خاطر عشق و آرزویی ناکام غمگین و پریشان شده است. شخصیت اصلی، دلش آرزوی معشوقی میکند و در جستجوی او تلاش زیادی میکند، اما نهایتاً به ناکامی و پشیمانی میرسد. او از درد و غم خود گریه میکند و به ناپایداری عشق پی میبرد.
شخصیت اصلی از فرستادن پیامهایی به دور و نزدیک دست برمیدارد و در نهایت خبر از دختری زیبا در قندهار به او میرسد. وقتی به درگاه او میرسند، از زیباییهایش صحبت میشود، اما این شخصیت همچنان در جستجوی عشق ایدهآل خود است و نتوانسته هیچ کس را برگزید. او احساس بیحوصلگی و خستگی دارد و از همه چیز جز یک معشوق خاص احساس رضایت نمیکند. در نهایت، او تلاش میکند تا دختری را بیابد که همانند آرزویش باشد و به عشقش دست یابد.
هوش مصنوعی: وقتی دنیا مانند شعری تیره و پراکنده شد، انسانها از مستی و ناآگاهی به حالتی بیترس و بیملاحظه افتادند.
هوش مصنوعی: دلش به یاد معشوقش شوق و آرزو پیدا کرد و زیبایی او را با چشمان خوابآلودش ستایش کرد.
هوش مصنوعی: او بسیار میخواند و تلاش میکرد، اما هیچکس جرأت نمیکرد چیزی به او بگوید.
هوش مصنوعی: بالاخره از کار او باخبر شد و به همین خاطر، اوضاعش را تغییر داد و شادیش کم شد.
هوش مصنوعی: او پشیمان شد و شروع به گریه کرد و در دل خود را به روی دردهایش گشود.
هوش مصنوعی: او گفت: تمام وجود مرا در بر گرفته است، حالا از ما بخواه که آرزویی داشته باشیم.
هوش مصنوعی: اکنون او خواست انتقام مرا بگیرد و به همین خاطر چادری سرخ از خون من بر سر گذاشت.
هوش مصنوعی: او با حالتی سرزنده و خوشبخت به او گفت که از زمین بلند شو و بر تخت سلطنت بنشین.
هوش مصنوعی: این بیت اشاره به ویژگیهای ذاتی انسان دارد. به این معناست که طبیعت بدیها و رفتارهای ناپسند در وجود تو نهفته است و نمیتوانی به راحتی تغییر رویه دهی و به سوی خوبی بروی.
هوش مصنوعی: نه میتوانی از ذات خود دور شوی و نه اینکه به سرنوشتت که خداوند برایت مقدر کرده، اعتراض کنی.
هوش مصنوعی: به دنبال نشانهای از نیکان و دلیران و نیرومندان هستم که در خفا و پنهانی هستند.
هوش مصنوعی: او به نزد تمام سرکشها در خان، چین و خاورستان پیام فرستاد.
هوش مصنوعی: من از شما میخواهم که هر کدام یک دوشیزه زیبا برای من بفرستید.
هوش مصنوعی: از هر سرزمین و ناحیه، بزرگانی وجود دارند که دختران شایستهای را برای خود برمیگزینند.
هوش مصنوعی: یکصد و بیست دختر زیبا از سرزمین چین به دربار بزرگ و معتبر آمدهاند.
هوش مصنوعی: آن بتان را دید و از آنها خوشش نیامد، بنابراین هوش و درایتش را به دیگران سپرد.
هوش مصنوعی: به او گفتند ای پادشاه، در قندهار دختری زیبا همانند ماه وجود دارد.
هوش مصنوعی: از موی او زره و زینت میسازند و با زیبایی چهرهاش، تاریکی شب را به روشنایی روز تبدیل میکنند.
هوش مصنوعی: از نسل نیکسرشتان که اهل کرامت هستند، بهخوبی میتوان فهمید که تو چقدر شایسته و ارزشمند هستی، مانند کسی که از حوری زاده شده است.
هوش مصنوعی: هر جا که بروی و در تمام دنیا بگردی، کسی را مانند تو در این جهان نخواهی یافت.
هوش مصنوعی: مانند سرو بلند و راست ایستادهای و در دیدار پیامآور الهی، با زیبایی و ناز از خود جلوه میکنی، همانند طاووس و سخنانت شیرین و دلنواز است.
هوش مصنوعی: اگر پادشاه بخواهد آن دختر را، جز او هیچ کس دیگری نمیتواند جفت او باشد.
هوش مصنوعی: او آن دختر زیبارو را فرستاد و خواست که به نزد خودش بیاورد و او را به خوبی شناخت و ارزیابی کرد.
هوش مصنوعی: او شب را به دزدیدن مشغول بود و وقتی او را دید، از دیدن او خوشش نیامد و هیچکس را هم انتخاب نکرد.
هوش مصنوعی: هیچکس نتوانست به جای زیبای او دست یابد و هیچکس هم نتوانست او را از دل آرزوهایش بیرون بکشاند.
هوش مصنوعی: به آرامی و بدون دغدغه، ذهن من پر از اندیشهها و تفکرات است.
هوش مصنوعی: تنها از شاه ایران نباید هراسان بود، زیرا زمانه جز از لذتهای زندگی مانند نوشیدنی و تریاک چیز دیگری نمیتواند باشد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.