پسر داشت کنعان یکی، کوش نام
به مردی همانا رسیده تمام
یکی دیگر آمدش بر راه بر
بیفگندش از بیم، کنعان خر
بیابان کوهی که برتر ز ابر
پلنگ اندر آن کوه و درّنده ببر
بدان غارها در یکی دزد بود
که خونریز و ناباک و بی مزد بود
کشیدی ز دریا به دندان نهنگ
گرفتی به دنبال شیر و پلنگ
سبک پای و ناباک و جوینده نام
ورا تازیان نمر کردند نام
پلنگ است نمر ار بدانی درست
که همچون پلنگان به خون دست شست
گذر کرد بر بچّه ای شیرخوار
مر او را از آن خاک برداشت خوار
مر آن بچه را نام نمرود کرد
ز نمرود گیتی پر از دود کرد
ببرد و بپرورد و خوبی نمود
چو زور آمدش مهربانی نمود
چو نمرود یال یلی برکشید
از آن دزد بگریخت سر در کشید
به شام آمد و پادشاهی بیافت
سر از راه یزدان از آن سر بتافت
همی به آسمان شد به رزم خدای
وز این داستان بنگر ای پاکرای
دگرگونه برخواندم این داستان
ز گفتار آن پاکدل راستان
که دارای گیتی چو او را بداشت
پلنگی برآن شیرخواره گماشت
که روز و شب او را همی شیر داد
گهی شیر و گه گوشت نخچیر داد
برآمد بر آن شیرخواره سه سال
بسان پلنگان برآهیخت یال
یکی مرد نخچیرگیرش بدید
که پستان ماده پلنگی مکید
بکشت آن پلنگ و به خانه ش شتافت
جز از کودک خرد چیزی نیافت
به خردیش نمرود کردند نام
که نمری بُد او را همی باب و مام
چو نیرو گرفت از مه و سال و بخت
سر تخت بگرفت و بر شد به تخت
جهان شد سراسر به فرمان اوی
همه بوم در زیر فرمان اوی
منی کرد و بر خویشتن دید کار
جهان را منم، گفت پروردگار
چو بگرفت روی زمین سربسر
یکی جنگ نو ساخت با دادگر
سوی آسمان خواست رفتن به جنگ
هلاکش همی پشّه بُد کور و لنگ
چنین است راز خداوند پاک
نگهداشت او را ز باران و خاک
پلنگی بر او دایه برساخت نیز
به مردی و شاهی رسانید و چیز
همی تا چنین گفت ناهوشیار
که جز من دگر کیست پروردگار
از این ژرفتر چون یکی بنگری
نگه کن به گوساله ی سامری
روان را از اندیشه آزاد کن
از او هم بدو نام و فریاد کن
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: داستان دربارهی پسری به نام کنعان است که به مردی تبدیل میشود. در مسیر او دزدی بیرحم به نام نمر پیدا میشود که بچه شیرخوار را از بین میبرد و پس از پرورش دادن او، نام نمرود به او میدهد. نمرود به پادشاهی میرسد و با قدرت خود، تمام جهان را تحت فرمان خود میگیرد و ادعا میکند که او خداوند است. او در جنگی با خدایان دیگر قرار میگیرد و دچار عاقبت شومی میشود. داستان نشاندهندهی خودبینی و غرور انسانهاست که آنها را به حماقت و نابودی میکشاند.
هوش مصنوعی: کنعان پسری داشت که نامش کوش بود و او به تمام معنای مردی بزرگ و کامل تبدیل شده بود.
هوش مصنوعی: نوعی ترس و احتیاط به او اجازه نداد تا به راه خود ادامه دهد و او را از مسیرش منحرف کرد.
هوش مصنوعی: در اینجا به توصیف یک بیابان و کوه پرداخته شده است. کوه در این بیابان به اندازهای بلند است که از ابرها نیز بالاتر است و درون آن حیواناتی نظیر پلنگ و ببر وجود دارند. به طور کلی، این تصویر نشاندهنده زیبایی و وحشیگری طبیعت است.
هوش مصنوعی: در یکی از غارها دزدی زندگی میکرد که بسیار خشن، بیرحم و بدون دلیل به دیگران آسیب میزد.
هوش مصنوعی: از دریا نهنگی را به دندان گرفتی و به جستجوی شیر و پلنگ رفتی.
هوش مصنوعی: با قدمهای سبک و بیخیال، کسی که در جستجوی نامش است، او را با چاقو و سختی آزمایش کردند.
هوش مصنوعی: اگر دقت کنی، متوجه میشوی که نمر (ببر) همانند پلنگها دستش به خون آلوده است.
هوش مصنوعی: گذر کرد بر روی کودکی که در آغوش مادر است و او را از آن خاک برمیدارد و به زمین میافکند.
هوش مصنوعی: بچهای را نام نمرود گذاشتند، چون دنیا را پر از غبار و دودی کرده بود.
هوش مصنوعی: او را گرفت و بزرگ کرد و خوبیها انجام داد، اما وقتی به او زور و قدرت رسید، مهربانی نشان داد.
هوش مصنوعی: وقتی نمرود یال یک اسب بزرگ را بالا کشید، آن دزد از ترس فرار کرد و خود را پنهان کرد.
هوش مصنوعی: او به شام رفت و به سلطنت دست یافت، اما به خاطر فرمان خدا از آنجا روی برگرداند.
هوش مصنوعی: او به آسمان رفت تا با خداوند به نبرد بپردازد و از این حکایت عبرت بگیر ای نیکو اندیش.
هوش مصنوعی: این داستان را به شکل دیگری برایتان میخوانم، بر اساس گفتههای آن شخص با دل پاک و راستین.
هوش مصنوعی: او در میان جهان کسی مانند خود ندارد، مانند پلنگی که بر روی شیرخوارهای نشسته باشد.
هوش مصنوعی: او در روز و شب به او شیر میدهد و گاهی نیز گوشت شکارش را به او میدهد.
هوش مصنوعی: یک بچه شیر سه ساله مانند پلنگان، یال خود را به حالت بر افراشته و با قدرت و وقار برافراشته است.
هوش مصنوعی: مردی را دید که در حال شکار بود و در کنار او، بچه پلنگی به شیر مادرش نوشیدن میکرد.
هوش مصنوعی: او آن پلنگ را کشت و به خانه rushed کرد، اما جز کودک کوچک چیزی نیافت.
هوش مصنوعی: به خاطر هوش و ذکاوتش، نمرود نامیده شد و این نام از او به یادگار ماند، چراکه او فرزند و پدر داشت.
هوش مصنوعی: وقتی که او از ماه و سال و شانس نیرو گرفت، بر تخت سلطنت نشسته و بر آن ارتقاء یافت.
هوش مصنوعی: جهان تحت کنترل و هدایت اوست و همه جا در تسلط و سیطره او قرار دارد.
هوش مصنوعی: در اینجا اشاره به این است که خالق هستی به خود نگریسته و درکی از وضعیت دنیا و موجودات آن پیدا کرده است. بینندهای متفکر و آگاه که به حقیقت و اصل وجود پی برده است.
هوش مصنوعی: زمانی که تمام زمین را پوشاند، جنگ تازهای به وجود آمد که با عدالت همراه بود.
هوش مصنوعی: او میخواست به آسمان برود و با خطرات بزرگ روبرو شود، اما مثل پشهای بود که کور و لنگ است و نمیتواند به درستی بجنگد.
هوش مصنوعی: راز خداوند اینگونه است که او را از تأثیرات باران و خاک محافظت کرده است.
هوش مصنوعی: پلنگی برای او پرستاری فراهم کرد که او را به مردی و سلطنت برساند و امکاناتی به او بدهد.
هوش مصنوعی: نااهل و نادان سخن میگوید که جز من کسی دیگر هستی که پروردگار باشد.
هوش مصنوعی: اگر با دقت و عمق بیشتری به مسئله نگاه کنی، میتوانی به گوسالهای که سامری ساخت، توجه کنی.
هوش مصنوعی: ذهن و فکر خود را از قید و بند رها کن و به جای نگرانی، به او بگو که مشغول فریاد زدن است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.