دگر روز دستورش اندر رسید
بسی خوردنی پیش خسرو کشید
زمین را ببوسید و بردش نماز
بپرسیدش از رنج و راه دراز
بدو گفت با آتبین کار تو
نگویی که چون بود پیگار تو
سخنگوی نوشان زبان برگشاد
همه داستان دربدر کرد یاد
گله هرچه کرد از بهک یاد کرد
که بر ما و دیهیم بیداد کرد
یکی کرد با دشمنِ شاه دست
از این بود کز ما سواری نرست
وز ایشان سواری نخَست و نکشت
از ایرا که یکسر بدادند پشت
به خمدان مر او را بهک داد راه
به قصرین به گفتار او شد سپاه
زرایش چو ویران شد آن مرز و بوم
در این مرز برگشت بدخواه شوم
چرا نامه کرد او که من کردم این
کز آن شهر برگشت شاه آتبین
وگرنه همه چین بهم برزدی
نرفتی از آن شهر تا بستدی
چو دشمن به فرمان او گشت باز
نه آن هردوان را یکی بود راز
بدو گفت کوش این سخن رازدار
زبان را از این داستان بازدار
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این بخش از داستان، فرستادهای از خسرو به ملاقات او میآید و غذاهایی را برای او میآورد. خسرو قبل از هر چیز زمین را میبوسد و نماز میگذارد. سپس از فرستاده میپرسد که چه رنجهایی در سفر متحمل شده است. فرستاده شرح میدهد که چگونه با دشمنان خسرو مقابله کرده و از خیانت یک دشمن شکایت میکند، که موجب شکست سپاه خسرو شده است. او به خسرو میگوید که اگر دستورها و تدابیر بهتری اتخاذ میشد، دشمنان نمیتوانستند بر آنها غلبه کنند. فرستاده هشدار میدهد که باید این اطلاعات را بهطور محرمانه نگه دارد و از افشای آن خودداری کند.
هوش مصنوعی: روز دیگر فرمانش رسید و خوراکهای زیادی را جلوی پادشاه آوردند.
هوش مصنوعی: زمین را ببوسید و از او بخواهید که از درد و سختیهای راهی که طی کردهاید، با شما سخن بگوید.
هوش مصنوعی: او به آتشنشان گفت که تو نمیدانی کار تو چه قدر سخت است و اینکه تا چه حد میتواند خطرناک باشد.
هوش مصنوعی: سخنگوی خوش بیان شروع به صحبت کرد و همه ماجرا را به یاد آورد و شرح داد.
هوش مصنوعی: گلهای که به ما میپردازد، از آنچه بر ما و دیهی که در آن زندگی میکنیم، بیداد کرده است، مجدداً یادآوری میکند.
هوش مصنوعی: یک نفر با دشمن شاه دوستی کرد و از این کارش به این نتیجه رسید که از ما کسی نمیتواند به جنگ برود.
هوش مصنوعی: از میان آنها، کسی که نخستین بار سوار شد و بر ایرا ضربهای نزد، این بود که به طور کامل از او حمایت کردند.
هوش مصنوعی: او را به خمدان، راهی به قصرها داد و با سخنانش سپاهی را به حرکت درآورد.
هوش مصنوعی: زمانی که آن سرزمین ویران شد، در این سرزمین دوباره دشمنی و بدی به وجود آمد.
هوش مصنوعی: چرا او نامهای نوشت که من هم این کار را کردم، در حالی که شاه آتبین از آن شهر بازگشته بود؟
هوش مصنوعی: اگر تو از آن شهر خارج نمیشدی، همه چیز به هم میریخت و هرج و مرج ایجاد میشد.
هوش مصنوعی: وقتی که دشمن دوباره تحت فرمان او قرار گرفت، دیگر هیچ یک از آن دو نفر نمیتوانستند به راز یکدیگر پی ببرند.
هوش مصنوعی: به او گفت تلاش کن که این کلام را از زبان خود محفوظ نگهداری و این داستان را فاش نکن.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.