چو انبوه شد رزم و دید آتبین
کجا چیره گشتند گردان چین
بزد ران و شبرنگ را تیز کرد
ز خون گریزنده پرهیز کرد
گروهی دلیران پس پشت او
درفشان یکی تیغ بر دست او
بهم برفگند آن سپه را چنان
که نشناخت دشمن رکاب از عنان
بکشت اندر آن حمله چندان سوار
که خون شد روان چون یکی جویبار
شب آمد ز کشتن کشیدند دست
سپهدار چین باز پستر نشست
از آن رزم بُد آتبین شادکام
ز بهر بزرگان می آورد و جام
به بزم اندرون مهربانی نمود
چو در رزم جوش جوانی نمود
چنین گفت کامروز دادیم داد
و زاین رزم پیروز گشتیم شاد
اگر پیشم آید چنین صد سپاه
چو بی کوش باشد ندارم به کاه
ولیکن چنین است ما را گمان
که آن دیو چهره زمان تا زمان
به ما گر سپاهی گران آورد
از ایران بسی سروران آورد
که داند که چون باشد این کار ِ زار
که پیروز برگردد از کارزار
اگرچه بود تیز جنگی پلنگ
نه هر بار پیروز باشد به جنگ
به سنگ ارچه ماند به سختی سبوی
نه همواره باز آورندش ز جوی
همان به که پیروز و آراسته
به دریا برانیم با خواسته
همانا فزون است کشتی دویست
بدین مرز بودن کنون روی نیست
بزرگان پسندیده دیدند رای
بر او خواندند آفرین خدای
همان شب به کشتی کشیدند بار
به دریا کشیدند با شهریار
روان گشت کشتی به یک ره دویست
تو گفتی به دریا کنون راه نیست
چو خورشید بر دشت لشکر کشید
طلایه نگه کرد و کس را ندید
ز رفتن سپه را چو آگاه کرد
برآن سرکشان رنج کوتاه کرد
سپه تا به نزدیک دریا بتاخت
همی نعره از چرخ برتر فراخت
ز چیزی که بردند، بگذاشتند
از او چینیان بهره برداشتند
بدیشان رسیدند روز دهم
جهانگیر کوش و سپاهش بهم
همی دست بر دست زد از دریغ
کز او آتبین یافت راه گریغ
سپاهش فرود آمد آن جایگاه
برآسود یک روز از رنج راه
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این متن، داستانی از یک جنگ میان ایرانیان و چینیها روایت میشود. آتبین، رزمندهای دلیر، در میدان نبرد به دشمنان چینی حمله میکند و با شمشیرش چندین سوار را به قتل میرساند. در شب، پس از پایان نبرد، سپهدار چین به عقب نشینی میپردازد و آتبین از پیروزی خود خوشحال است. او به بزرگان قول میدهد که اگر قویترین سپاه هم به او حمله کند، نگران نیست. با این حال، او به تهدید دشمن و احتمال بازگشت سپاه ایران فکر میکند.
بزرگان تصمیم میگیرند که به دریا بروند و با کشتی خود را از دشمن دور کنند. روز دهم، آتبین و سپاهش به دریا میرسند و از سختیهای راه استراحت میکنند. این داستان به نمایش جوانمردی، دلاوری و تفکر استراتژیک در جنگ و نبرد میپردازد.
هوش مصنوعی: وقتی جنگ به شدت و تنش افزایش یافت و دید که آتشافروزان کجا پیروز شدند و لشکر چین دار و دسته هم را تقویت کردند.
هوش مصنوعی: سوارکار چابک و تندروی خود را آماده کرد و از خون و درد و خطر دوری جست.
هوش مصنوعی: عدهای از دلاوران پشت او ایستادهاند و او نیز با شمشیری در دست آماده نبرد است.
هوش مصنوعی: برف را بر آن سپاه بیفشان و به گونهای که دشمن نتواند تفاوتی میان رکاب و عنان تشخیص دهد.
هوش مصنوعی: در آن حمله، عدهای زیادی از سواران کشته شدند به طوری که خون آنها مانند جویباری روان شد.
هوش مصنوعی: در شب، با فرارسیدن تاریکی، فرمانده سپاه چین برای استراحت جای خود را تغییر داد و به مکانی پایینتر رفت.
هوش مصنوعی: در آن جنگ، آتشینی خوشحال به خاطر بزرگان، نوشیدنی و جامی به ارمغان میآورد.
هوش مصنوعی: در میهمانی با مهربانی رفتار کرد، مانند زمانی که در میدان جنگ با جوانی و شور و شوق عمل میکند.
هوش مصنوعی: امروز در دادخواهی پیروز شدیم و به خاطر این جنگ جشن و شادمانی بر پا کردهایم.
هوش مصنوعی: اگر صدها سپاه هم پیش من بیایند، اما بدون تلاش و کوشش باشند، برای من ارزشی ندارند.
هوش مصنوعی: اما ما این گونه فکر میکنیم که آن موجود شیطانی، چهره زمان را در هر زمان به نمایش میگذارد.
هوش مصنوعی: اگر سپاهی بزرگ از ایران به ما بیاید، بسیاری از بزرگمردان و فرمانروایان را نیز به همراه خواهد داشت.
هوش مصنوعی: کی میداند که این وضعیت ناگوار چگونه است، که در جنگ فقط کسی که پیروز میشود، از میدان نبرد بازمیگردد.
هوش مصنوعی: هرچند که پلنگی در جنگ تند و چابک است، اما همیشه نمیتواند در هر نبرد پیروز شود.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که حتی اگر چیزی به سختی و مقاومت وی شبیه سنگ باشد، اما همیشه نمیتوان آن را از منابعی مانند آب یا جوی بازگرداند. به عبارتی، در زندگی بعضی مسائل یا موقعیتها ممکن است به نظر سخت و غیرقابل تغییر باشند، اما با تلاش و صبر میتوان نتایج بهتری بهدست آورد.
هوش مصنوعی: بهتر است که با عزت و زیبایی به سمت دریا برویم و خواستههایمان را دنبال کنیم.
هوش مصنوعی: در واقع، تعداد کشتیها در این مرز بسیار زیاد است و حالا دیگر جایی برای فعالیت یا ورود نیست.
هوش مصنوعی: بزرگان با نظر مثبت به او نگاه کردند و تصمیم گرفتند که برایش دعا کنند و خدا را به خاطر او ستایش کنند.
هوش مصنوعی: در همان شب، بار را به کشتی منتقل کردند و به دریا بردند.
هوش مصنوعی: کشتی به یکباره روان شد و به سوی مقصدی دور در حرکت افتاد. تو گفتی که دریا دیگر راهی ندارد.
هوش مصنوعی: وقتی خورشید بر دشت میتابید، نگاهم به اطراف افتاد و هیچکس را ندیدم.
هوش مصنوعی: زمانی که سپاهیان از رفتن آگاه شدند، رنج و زحمت سرکشان را کمی کاهش دادند.
هوش مصنوعی: سپه به سمت دریا شتافت و نعرههای بلندش از بالای آسمان به گوش رسید.
هوش مصنوعی: از چیزی که دیگران بردهاند، چینیها بهرهبرداری کرده و از آن استفاده کردهاند.
هوش مصنوعی: در دهمین روز، جهانگیر و سپاهش به آنها رسیدند و تلاش کردند.
هوش مصنوعی: او از روی حسرت بر دستهای خود میزند و افسوس میخورد که چگونه علت دوریاش از راه نجات و آرامش را درک نکرده است.
هوش مصنوعی: سربازان در آن مکان فرود آمدند و یک روز از خستگی سفر استراحت کردند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.