گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
ایرج میرزا

از شاعر به ملک التجار در طلب عهد وفای - ایرج:

اقوال پر از مکر و فسون تو چه شد

الطاف ز حد و عد برون تو چه شد

با آن همه وعده ها که بر من دادی

غاز تو چه شد بوقلمون تو چه شد

ملک التجار:

ایرج ز خراسان طلب غاز نمود

باب طمع و آز به من باز نمود

غافل بُوَد او که غاز با بوقلمون

چون دانه نبود پرواز نمود

ایرج:

حیفست که خُلفِ وعده آغاز کنی

با شعر مرا از سر خود باز کنی

با داشتن هزارها بوقلمون

از دادن یک بوقلمون ناز کنی

ملک التجار:

ای آنکه سزد خوانم اگر شهبازت

طوطیست همی کلک شکر پردازت

چون صرفه نبردم از تو غازی همه عمر

هرگز ندهم بوقلمون و غازت

ایرج:

ای وعده تو تمام بوقلمونی

یادآر از آن وعده در بیرونی

از آن همه ثروت وکیل آبادت

یک غاز به من نمی‌دهی ای کونی