گنجور

 
اقبال لاهوری

شنیدم شبی در کتب خانهٔ من

به پروانه می گفت کرم کتابی

به اوراق سینا نشیمن گرفتم

بسی دیدم از نسخهٔ فاریابی

نفهمیده ام حکمت زندگی را

همان تیره روزم ز بی آفتابی

نکو گفت پروانهٔ نیم سوزی

که این نکته را در کتابی نیابی

تپش می کند زنده تر زندگی را

تپش می دهد بال و پر زندگی را

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
رودکی

جهانا، همانا کزین بی‌گناهی

گنه کار ماییم و تو بی کنازی

انوری

دو عیدست ما را ز روی دو معنی

هم از روی دین و هم از روی دنیی

همایون یکی عید تشریف سلطان

مبارک دگر عید قربان و اضحی

به صد عید چونین فلک باد ضامن

[...]

ظهیری سمرقندی

چه گویم که خوارم ز عشق تو گویی

هم از مادر عشق زاده ست خواری

حکیم نزاری

دروغ است کی کرده ام توبه از می

من و توبه از می ، ز می توبه هی هی

نخواهم دگر خورد گفتم و لیکن

نگفتم که کردم به کُل توبه از می

به حکم الی اَصّلِه کُلُّ شیء

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از حکیم نزاری
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه