مسلمان تا بساحل آرمید است
خجل از بحر و از خود نا امید است
جز این مرد فقیری دردمندی
جراحتهای پنهانش که دید است
|
غیرفعال و فعال کردن دوبارهٔ حالت چسبانی نوار ابزار به بالای صفحات |
|
راهنمای نوار ابزار |
|
پیشخان کاربر |
|
اشعار و ابیات نشانشدهٔ کاربر |
|
اعلانهای کاربر |
|
ادامهٔ مطالعه (تاریخچه) |
|
خروج از حساب کاربری گنجور |
|
لغزش به پایین صفحه |
|
لغزش به بالای صفحه |
|
لغزش به بخش اطلاعات شعر |
|
فعال یا غیرفعال کردن لغزش خودکار به خط مرتبط با محل فعلی خوانش |
|
فعال یا غیرفعال کردن شمارهگذاری خطوط |
|
کپی نشانی شعر جاری در گنجور |
|
کپی متن شعر جاری در گنجور |
|
همرسانی متن شعر جاری در گنجور |
|
نشان کردن شعر جاری |
|
ویرایش شعر جاری |
|
ویرایش خلاصه یا برگردان نثر سادهٔ ابیات شعر جاری |
|
شعر یا بخش قبلی |
|
شعر یا بخش بعدی |
مسلمان تا بساحل آرمید است
خجل از بحر و از خود نا امید است
جز این مرد فقیری دردمندی
جراحتهای پنهانش که دید است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این بیت به حال مسلمانان اشاره میکند که در جستجوی آرامش به ساحل رسیدهاند، اما از وضعیت خود و دریای ناامیدی خجالتزدهاند. او تنها مردی فقیر و دردمند را میبیند که جراحتهای پنهانش دیده میشود.
هوش مصنوعی: مسلمان وقتی به ساحل میرسد، از دریا شرمنده است و از خودش ناامید شده است.
هوش مصنوعی: تنها این مرد فقیر و رنجور است که دردی را با جراحتهای پنهانش میکشد و کسی به حالش نمیرسد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
جهان را در بر و برگش امید است
میان هر دو پیداتر ز شید است
جمالش را که بزمآرای عید است
هنر اصلی و زیبایی مزید است
بدی از ما و نیکی از تو پیداست
که ذات پاک تو در کل هویداست
حقیقت در مجاز اینک پدید است
که فتح آن خزینه زین کلید است
چه شیخی و مریدی این چه قید است
چه جای زهد و تقوی این چه شید است
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.