دل همیشه تکیه بر فضل الهی میکند
جان گدای او شده است و پادشاهی میکند
هرکه از مستی جام عشق ملک جم نخواست
سلطنت از اوج مه تا پشت ماهی میکند
غره شاهی مشو درویش این درگاه باش
در حقیقت هرکه درویش است شاهی میکند
ای شده مغرور ملک نیمروز آگاه شو
زان اثرهایی که آه صبحگاهی میکند
ما خجالتها بسی داریم لیکن آن کریم
از کمال لطف هردم عذرخواهی میکند
هرکه اندیشد ز خجلتهای هنگام شمار
من عجب دارم که چون میل مناهی میکند
موسپید و دلسیه گشت از گنه زان رو حسین
آب دیده لعلگون و چهره کاهی میکند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
باز بر جانم فراقت پادشاهی میکند
وآنچ در عالمکشی کرد از تباهی میکند
شهر صبرم تا سپاه هجر تو غارت زدند
با من آن کردی که با شهری سپاهی میکند
بیگناهم کشت عشقت وای اگر بودی گناه!
[...]
رفته رفته عافیت همکینهخواهی میکند
ساحل آخر کشتی ما را تباهی میکند
دوستان بر موی پیری اعتماد عیش چند
خانهها روشن چراغ صبحگاهی میکند
آسمان زین دور مفعولی که ننگ دورهاست
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.