گلی نازک ز گلزار معانی
شکفته بود بر شاخ جوانی
دریغا کانچنان گل یافت آفت
از آسیب دم سرد خزانی
دریغا در فراق روی آن گل
خزان شد نوبهار زندگانی
گل از دستم بدر رفت و نرفته است
ز پای جان من خار نهانی
تو ای آسوده دل زخمی نخورده
ز حال زار مجروحان چه دانی
کجائی ای انیس خاطر من
که مقصود دل و مطلوب جانی
تو بودی کام جانم چون برفتی
نخواهم من از این پس زندگانی
ز پا افتاده ام لطفی بفرمای
اگر دستم گرفتن میتوانی
حسین آماده کن زاد ره خویش
دو سه روزی که اینجا میهمانی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر دربارهی غم و اندوه ناشی از جدایی و فقدان است. شاعر به توصیف گل نازکی میپردازد که در جوانی شکفته شده، اما به سبب سرمای فصل خزانی آسیب دیده است. او از فراق آن گل و تأثیر آن بر زندگیاش غمگین است و احساس میکند که زندگیاش بدون آن گل، دیگر زیبایی ندارد. شاعر به شخصی صحبت میکند که از حال زار او بیخبر است و میخواهد دوباره به وصل و خوشی برسد. در پایان، از حسین میخواهد که مقدمات سفرش را فراهم کند تا چند روزی مهمان باشد.
هوش مصنوعی: یک گل لطیف و زیبا از باغ معانی شکفته بود و بر شاخه جوانی خودنمایی میکرد.
هوش مصنوعی: ای کاش گل به آن زیبایی، به خاطر آسیبهای سرمایی که از خزانه میرسد، دچار مشکل نمیشد.
هوش مصنوعی: ای کاش در غیبت آن گل، زندگی مانند پاییز بی رونق و سرد شده است.
هوش مصنوعی: گل از دستم رفته اما خار آن در جان من باقی مانده است و نمیرود.
هوش مصنوعی: ای کسی که با دل آسوده زندگی میکنی و درد و رنج مجروحان را نمیدانی، چه شناختی از حال و احوال آنها داری؟
هوش مصنوعی: کجایی، ای همدم دل من که آرزوی روح و هدف زندگیام هستی؟
هوش مصنوعی: تو بودی تمام خواستههای دل من، اما حالا که رفتی، دیگر زندگی برای من معنایی ندارد.
هوش مصنوعی: من به شدت به شکست و زبونی افتادهام، اگر امکان دارد کمکی بکن و دستم را بگیر.
هوش مصنوعی: حسین، مقداری آمادهسازی کن برای سفر خود؛ چون قرار است چند روزی اینجا مهمان باشی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دریغا میر بونصرا دریغا
که بس شادی ندیدی از جوانی
ولیکن راد مردان جهاندار
چو گل باشند کوته زندگانی
به جام اندر تو پنداری روان است
و لیکن گر روان دانی روانی
به ماهی ماند ، آبستن به مریخ
بزاید ، چون فراز لب رسانی
شکفته شد گل از باد خزانی
تو در باد خزانی بی زیانی
همه شمشاد و نرگس گشتی ای دل
چه چیزی مردمی یا بوستانی
ز بوی موی پیچان سنبلی تو
[...]
دریغا میر بونصرا دریغا
که بس شادی ندیدی از جوانی
و لیکن راد مردان جهاندار
چو گل باشند کوته زندگانی
مرا تا باشد این درد نهانی
تو را جویم که درمانم تو دانی
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.