گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
حسین خوارزمی

عشق است آتشی که بیکدم جهان بسوخت

در قصر دل فتاد و روان شاه جان بسوخت

گفتی ز عقل در مگذر راه دین سپر

کو عقل و دین که عشق هم این و همان بسوخت

ای فتنه زمانه و ای فتنه زمین

جانم مسوز ورنه زمین و زمان بسوخت

من خود شناسمت که ز انوار عارضت

یک شعله برفروخت یقین و گمان بسوخت

گفتی نوازمت چو بسازی بسوز عشق

والله در این امید توان جاودان بسوخت

عشق تو آتش است و دل بنده سوخته

آتش فتاده سوخته دل را روان بسوخت

جان حسین از غم عشقت بسوخت لیک

هرگز دلت نسوخت که آن ناتوان بسوخت