دلی که عشق حقیقی کند سرافرازش
سزد که باز نگوید به هیچکس رازش
دلا دو دیده بدوز و بغیر شه منگر
اگر ز غیرت او واقفی و از نازش
اگر سواره عشقی و طالب معراج
براق برق روش یافتی همی تازش
مدار در قفس فرشی آنچنان مرغی
که برتر است ز عرش مجید پروازش
چو عشق ساقی مجلس شود کدام خرد
شود خلاص ز صهبای عقل پروازش
رسید دوش بگوشم بعالم معنی
که هر چه بند طریق تو شد براندازش
حسین حال دل خود بکس نگفت ولیک
سرشک لعل و رخ زرد گشت غمازش
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره عشق حقیقی و حقیقت درونی انسان صحبت میکند. شاعر میفرماید که دلی که عاشق واقعی باشد، باید راز عشقش را به کسی نگوید. او به عشق به عنوان نیرویی که فرد را به سمت کمال و نزدیکی به معانی عمیق هدایت میکند، اشاره میکند. در این عشق، فرد باید فقط به معشوق خود نگاه کند و از دیگران دوری کند. همچنین، عشق را به یک حالت نشئهای تشبیه میکند که عقل را از کار میاندازد. در انتها، شاعر به حال خود اشاره میکند که هیچکس از حالش خبر ندارد، اما چهرهاش نشاندهنده غم و عشق اوست.
هوش مصنوعی: دل کسی که عشق واقعی را تجربه کرده باشد، شایسته است که با افتخار از آن یاد کند و رازهایش را به هیچکس نگوید.
هوش مصنوعی: ای دل، چشمهایت را ببند و به غیر او نگاه نکن. اگر از غیرت و شجاعت او آگاه هستی و از ناز و لطافتش نیز، پس به او توجه کن و از دیگران دوری کن.
هوش مصنوعی: اگر در جستجوی عشق هستی و میخواهی به اوج و کمال برسی، باید از شور و شوقی که در دل داری بهره ببری و با سرعت و توان به سوی هدفهایت بروی.
هوش مصنوعی: پرندهای را تصور کن که در قفسی از فرش قرار دارد، اما پروازش به حدی بلند و آزاد است که از بالای عرش آسمان هم فراتر میرود. این پرنده نماد آزادی و عظمت است، رغم محدودیتهای ظاهریاش.
هوش مصنوعی: وقتی عشق به عنوان آشتیدهنده در جمع حاضر میشود، آیا کسی میتواند با عقل خود از نوشیدنیهای گرانبهای عقل که در اوج خود هستند، رها شود؟
هوش مصنوعی: دیشب به من خبرهایی درباره جهان معنایی رسید که به من گفتند هر چیزی که باعث دوری از تو شود، باید کنار گذاشته شود.
هوش مصنوعی: حسین هیچکس را از درد و دل خود باخبر نکرد، ولی اشکی که همچون لعل در چشمانش بود و رنگ پریدهاش نشان از غم او داشت.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ندا رسید به عاشق ز عالم رازش
که عشق هست براق خدای میتازش
تبارک الله در خاکیان چه باد افتاد
چو آب لطف بجوشید ز آتش نازش
گرفت شکل کبوتر ز ماه تا ماهی
[...]
همای همت من آنچنان رمید از خلق
که گر بعرش در افتد مجال پروازش
ز آفتاب چنان بگذرد هم از دهشت
که ذره یی نفتد سایه بر زمین بازش
مگر ز موج شراب است رشته سازش؟
که می دود به رگ و پی چو روح آوازش
کباب مطرب رنگین نوای عشق شوم
که ساخت گوشه نشین عندلیب راسازش
چو شیشه هرکه به آوازه می کند احسان
[...]
دلی که گردش چشم تو بشکند سازش
به ذوق سرمه شدن خاک لیسد آوازش
به هر زمین که خرام تو شوخی انگیزد
چمن به خنده نگیرد غبار گلبازش
به محفلی که نگاهت جنون کند تعمیر
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.