ای خسرو خوبان لبت از شهد شیرین کاره تر
هم دیده نادیده ز تو عیاره ای عیاره تر
ای نازنین با ناز اگر بیچارگانرا میکشی
اول مرا کش چون منم از دیگران بیچاره تر
از عشق رخسار و لبت دل خونشده جان سوخته
وز سوز جان و خون دل لب خشگم و رخساره تر
جانهای خوبان سوختی تنها نه عاشق میکشی
ای از تو خوبان خورده خون تو از همه خونخواره تر
بر بوی تو گل در چمن صد چاک زد جامه چو من
وز روی غیرت جان من از جامه گل پاره تر
خاک رهت گشتم ولی از بیم گرد دامنت
دارم ز آب چشم خود خاک رهت همواره تر
بگداخت سنگ از آه من لیکن چسود ایماه من
کان دل که داری نیست آن از سنگ خارا خاره تر
آواره عشقت بسی هستند در عالم ولی
انصاف ده خود دیده ای هیچ از حسین آواره تر
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای از تو خوبان خوردن خون تو از همه خونخواره تر
عیاره ای کافر دلی چشمت ز تو عیاره تر
من عاشقم بر روی تو، نادان چه سازی خویش را؟
دانی که نبود بی سبب چشم کسی همواره تر
چندی ز جور خود مرا رخساره تر دیدی به خون
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.