ز شست عشق چو تیر بلا روان کردند
نخست جان من خسته را نشان کردند
کسی که زد قدمی در ره وفاداری
بهر جفا و بهر جورش امتحان کردند
مس وجود دهی کیمیای عشق بری
بیا بگو که در این ره که رازیان کردند
هزار جان گرامی بیک نفس دادند
اگر چه دل بربودند و قصد جان کردند
بسر نکته اوحی الیه ما یو حی
رموز عاشق و معشوق را بیان کردند
برای جلوه حسن و جمال خویش حبیب
چو ساخت آینه ای نام او جهان کردند
جمال دوست بر عارفان بود پیدا
اگر چه در نظر غافلان نهان کردند
مرا به بندگی از هر دو کون داده خلاص
ترا فریفته بند این و آن کردند
خلیل عشق مگر در دل حسین آمد
کز آتش دل او باغ و گلستان کردند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره عشق و وفاداری است. شاعر از درد و رنجی که عشق به همراه دارد سخن میگوید و به آزمونها و چالشهایی که عاشق واقعی باید پشت سر بگذارد اشاره میکند. او تأکید میکند که عشق کیمیایی است که وجود انسان را متحول میکند و در عین حال برخی افراد این اصول را فراموش کرده و در حقیقت عاشق خود را فریب میدهند. شاعر همچنین به زیباییهای الهی اشاره کرده و میگوید که عشق به دوست حقیقتی است که برای عارفان آشکار است، اما برای دیگران پنهان میماند. در نهایت، او از آزادیای که عشق به او بخشیده صحبت میکند و برای خلیل عشق، با مقایسه او با حسین، به زیبایی و سرسبزی عشق اشاره میکند.
هوش مصنوعی: از شدت عشق، مانند تیر بلا، جان خستهام را به نشانهای نشان کردند.
هوش مصنوعی: کسی که در راه وفاداری گام برمیدارد، به خاطر ستم و آسیبهایی که از دیگران میبیند، آزمایش و آزمایش میشود.
هوش مصنوعی: اگر عشق واقعی را به من ببخشی، بگو که در این راه چه اسراری نهفته است.
هوش مصنوعی: هزاران جان ارزشمند یک لحظه فدای عشق شدند، هرچند که دلها را ربودند و به جانِ عاشقان آسیب رساندند.
هوش مصنوعی: در اینجا اشاره شده که نکتههای عمیق و رازهای عشق و عاشقی به یک شخص الهام شده و او دربارهی آنها توضیحاتی ارائه داده است.
هوش مصنوعی: برای نشان دادن زیبایی و جذابیت خود، محبوب، آینهای درست کرد که بهوسیله آن نامش به جهانیان شناخته شد.
هوش مصنوعی: زیبایی دوست برای عارفان هویداست، هرچند که در نگاه ناآگاهان پنهان است.
هوش مصنوعی: من را از هر دو جهان به بندگی رهانیدهاند، اما تو در دام این و آن گرفتار شدهای.
هوش مصنوعی: عشق خلیل، تنها در دل حسین شعلهور شد و از دل آتشین او، باغ و گلستانی به وجود آمد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
سپیدهدم علم صبح چون روان کردند
زمهر بر سر آفاق زرفشان کردند
مدبران امور فلک ز راه ختن
به تیرگی ز حبش لشگری روان کردند
به صد لباس برآمد سپهر بوقلمون
[...]
گهی که آیت حسن تو را بیان کردند
مرا به مسألهٔ عشق امتحان کردند
ز فاش کردن سرّ تو سرفرازان را
همین بس است که سر در سر زبان کردند
مگیر خرده بر اطوار بی دلان کاین قوم
[...]
عجب رعایل حال تو امتان کردند
تو را به کرببلا خوب میهمان کردند
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.