چون منی را کی رسد روی جهانآرای تو
دولت چشمم بود گردی ز خاک پای تو
روی بنمودی و غوغا در جهان انداختی
تا جهان باشد مبادا ساکن از غوغای تو
روزگارم ز استخوان سر چو انگیزد غبار
چون سرم هر ذرهای دارد سر سودای تو
لایق جان عزیزی در میان جان نشین
چشم و دل را چون کنم در آب و آتش جای تو
سرو را روزی به بالای تو نسبت کردهام
شرمساری میبرم عمریست از بالای تو
خوش بیاراید هوای نوبهاری روی گل
تا نماید دلربایی چون رخ زیبای تو
چشم من گوید به گل بیرون کن از سر این خیال
کی بود آن را که بیند روی او پروای تو
آب اگر عکست نمودی آن نمودی بیش نیست
بود میباید نمودی کی بود همتای تو
ز اشک در پای خیالت گوهرافشان شد همام
گفت در چشم تو آید عقد گوهرهای تو
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف زیبایی و جذابیت معشوق میپردازد. شاعر از اشتیاق و عشق عمیق خود نسبت به محبوبش صحبت کرده و میگوید که هیچ چیز در جهان نمیتواند به زیبایی و جذابیت او نزدیک شود. او ناتوانی خود را در توصیف معشوق ابراز میکند و نسبت به وجود او احساس شرمندگی و گرمی میکند. همچنین، شاعر از تاثیر عمیق چشمها و صورت معشوق بر دل و جانش سخن میگوید و معتقد است که هیچ چیز نمیتواند جایگزین زیبایی او باشد. در نهایت، شعر به زیبایی و جذابیت بینظیر معشوق اشاره دارد که روح و روان شاعر را درگیر کرده است.
هوش مصنوعی: هیچکس مانند من به زیبایی و دلربایی تو نمیتواند برسد. دلخوشی من این است که به گرد خاک پای تو بیفتم و خود را قربانی عشق تو کنم.
هوش مصنوعی: تو زیبایی و با جلوهگریات شور و هیجان را در دنیا به راه انداختی، تا این دنیا به خاطر وجود تو هرگز آرام و بیجنبش نباشد.
هوش مصنوعی: زمانه، وقتی که سرم را به خاک میزند، غباری از استخوانهای من برمیخیزد. هر ذرهای از من، به نوعی به عشق تو مشغول است.
هوش مصنوعی: عزیز دل من، چطور میتوانم چشم و دلم را در شرایط سخت و پر مخاطرهای مانند آب و آتش به جای تو قرار دهم، در حالی که تو سزاوار بهترینها هستی؟
هوش مصنوعی: من هرگاه به زیبایی و بلندی تو فکر میکنم، احساس شرم و ناآرامی میکنم، چرا که سالهاست در مقایسه با تو خود را ناتوان میبینم.
هوش مصنوعی: هوا در فصل بهار به قدری خوشایند و زیباست که با جلوهگری گلها، دل هر بینندهای را میرباید، مانند زیبایی چهره تو.
هوش مصنوعی: چشمان من میگویند که این خیال را کنار بگذار و به گل نگاه کن؛ زیرا کسی که چهرهاش را ببیند، دیگر برای تو اهمیتی نخواهد داشت.
هوش مصنوعی: اگر آب، تصویر تو را به نمایش گذاشت، بدان که این فقط یک تصویر است و بیشتر از این نیست. باید در نظر داشت که برای تو همتایی وجود ندارد.
هوش مصنوعی: از اشکهای من که در پای خاطرهات ریخته شد، زیبایی و درخشش خاصی پیدا کرد. همام به من گفت که زیبایی و ارزش گوهرهای تو در چشمانت نمایان است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای تماشاگاه جانها صورت زیبای تو
وی کلاهِ فرقِ مردان پای تا به پایِ تو
چرخ گردان در طواف خانهٔ تمکین تو
عقل پیر احسنتگویِ حکمتِ برنای تو
چون خجل کردی دو عالم را پدید آمد ز رشگ
[...]
تا جهان باشد جهان بادا بکام و رأی تو
ملک در فرمان کلک مملکت آرای تو
سرمه چشم بزرگان باد خاک پای تو
وز بزرگان هیچکس ننشیند اندر جای تو
باد در حفظ ملک دین تو و دنیای تو
[...]
ای جهان برهم زده سودای تو سودای تو
چاشنی عمرم از حلوای تو حلوای تو
دامن گردون پر از در است و مروارید و لعل
میدوانند جانب دریای تو دریای تو
جانهای عاشقان چون سیلها غلطان شده
[...]
راستی گویم به سروی ماند این بالای تو
در عبارت مینیاید چهره زیبای تو
چون تو حاضر میشوی من غایب از خود میشوم
بس که حیران میبماندم وهم در سیمای تو
کاشکی صد چشم از این بی خوابتر بودی مرا
[...]
سنبل است آن بناگوش سمنسیمای تو
یا کمند عنبرین یا زلفِ سوسنسای تو
چون تو سرو راستی را چشم کس هرگز ندید
هم تو باشی آنکه کژبین بیندش همتای تو
چشم آن دارم ز بخت خود که روزی بیحجاب
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.