دارم امید وصل تمنای من ببین
طبع مشوش و دل شیدای من ببین
برگ گل و بنفشه ببویم هزار بار
بر یاد روی و مویش سودای من ببین
همرنگ روی دوست گلی جستم از چمن
گل گفت رنگ چهره زیبای من ببین
گفت این چنین محالی انصاف کل نگر
بشنیدم این حدیث تو یارای من ببین
گفتم به نارون که نمانی به قامتش
بشنید سرو و گفت که بالای من ببین
آمد خیال دلبر و بالا نمود و گفت
سرو سهی و قامت همتای من ببین
شد در بنفشهزار همام و پیام داد
نزدیک دل که خیز و بیا جای من ببین
دل گفت در میان سر زلف یار خویش
باری بیا تو مسکن و مأوای من ببین
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از احساسات عمیق عشق و تمایل به وصال صحبت میکند. او افسردگی و شوق خود را بیان میکند و از زیباییهای یاد شده، مثل گل و بنفشه، برای توصیف محبوبش استفاده میکند. شاعر در تلاش است تا زیبایی و جذابیت معشوقش را به تصویر بکشد و میگوید که با وجود همه ناامیدیها و مشکلات، عشق او همواره در دلش زنده است. همچنین، او از سمبلهای مختلف مانند سرو و گل برای اشاره به محبوبش استفاده میکند و از او میخواهد که به او نزدیکتر شود و به او توجه کند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.