چو ترک من بگشاید بر ابروان کاکول
هزار دل برباید به یک دم آن کاکول
عجب مدار تو زان ماهروی مهرجبین
که آفتاب رخش راست سایهبان کاکول
من آشکارا جان را به باد خواهم داد
که دیدهام دل خود را نهان در آن کاکول
هزار دل ز سر پای برتوان چیدن
اگر به شانه کند شاه دلبران کاکول
برآید از دل و جان عزیز خویش چو من
هر آن کسی که نهادهست دل بر آن کاکول
چو باد ناله زارم به گوش او برساند
سبک به رقص درآید در آن زمان کاکول
هر آن دلی که ربود آن دو چشم او از خلق
نداد هیچ امانش مگر به جان کاکول
سلامت ار هوست میکند همام مگرد
به گرد آن بت گل روی ضیمران کاکول
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.