طریق شب روی- ای دل!- ز دست نگذاری
اگر شبی سر زلف بتی به دست آری
شدی که لشکر دولت کنی مسخر خویش
ولی چه سود که بختت نمی دهد یاری
گهی چو طره به روی مهی پریشانی
گهی به سلسله ی دلبری گرفتاری
گهی بسان صراحی ز دیده خون ریزی
گهی به یاد لبی چون پیاله خونخواری
چو دف ز بس که قفا می خوری ز چنگ غمش
چو چنگ و نی بودت پیشه ناله و زاری
کنار جوی دلا! زین میان چو زنده دلان
که تا مراد دل خویش در کنار آری
به پای مرکب معشوق خویش چون حیدر
بباز سر به وفا گر سر وفا داری
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به دل خود میگوید که نباید فرصتهای شب را از دست بدهد. اگر شبی به زلف یک معشوق دست یابد، میتواند به قدرت و سلطنت برسد، اما اگر بختش یاری نکند، این آرزو به جایی نخواهد رسید. شاعر توصیف میکند که گاهی مثل طرهای از مو پریشان میشود و گاهی در زنجیره عشق گرفتار میشود. او به صراحیای اشاره میکند که از چشمانش اشک میریزد و به یاد لب معشوق به خونخواری میپردازد. شاعر به شدت دچار غم و اندوه است و ناله و زاری میکند. در نهایت، او از دل خود میخواهد که در کنار جوی و به روشنی زندگی کند و همچون حیدر (علی) در عشق وفادار باشد وگرنه سرانجامی نخواهد داشت.
هوش مصنوعی: ای دل، اگر شبی با زیبایی در خواب یا دیدار مواجه شدی، باید این فرصت را مغتنم بشماری و هیچگاه از دست ندهی.
هوش مصنوعی: تو به قدرت و عظمت رسیدهای و میخواهی دیگران را تحت سلطه خود درآوری، اما چه فایده که بخت و اقبال به تو یاری نمیرساند.
هوش مصنوعی: گاهی همچون موهای رها بر روی ماه، دچار پریشانی میشوی و گاهی نیز در زنجیرهی عشق و دلبری اسیر میگردی.
هوش مصنوعی: گاهی مانند ظرفی که از آن خون میریزد، اشک میریزم و گاهی به یاد لبانی زندهکننده و زیبا اشکریزان میشوم.
هوش مصنوعی: بیت به این معناست که وقتی به خاطر غم و اندوهی که داری، به طور مکرر به عقب برمیگردی (و دچار ناراحتی میشوی)، مانند موسیقیدانانی میشوی که فقط ناله و زاری را بلدند و دیگر سازهای زیبا را فراموش کردهاند. به عبارتی، به مرور زمان فقط درگیر غصهها و رنجها میشوی و از لذتها و هنرهای زندگی دور میمانی.
هوش مصنوعی: کنار جوی، ای دل! به تماشای زندگی بنشین و مانند کسانی که قلبشان زنده است، سعی کن آرزویت را به دست آوری و در کنار خود نگهداری.
هوش مصنوعی: در برابر عشق محبوب خود، باید همچون حیدر (علی) سر خود را فدای وفا کنی، اگر واقعاً به وفا و صداقت ایمان داری.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
مرا به ناله و زاری همیبیازاری
جفای تو بکشم زانکه بس سزاواری
تو را به جان و تن خویشتن خریدارم
مرا به قول بداندیش میبیازاری
به جان شیرین مهر تو را خریدارم
[...]
نبود چون تو مَلِک در جهان جهانداری
نیافرید خدای جهان تو را یاری
خجسته آمد دیدار تو به عالم بر
خدایگان چو تو باید خجسته دیداری
تو راست مُلک و سزاوار آن تویی به یقین
[...]
ز عشقت ای عمل غمزهٔ تو خون خواری
بسی کشید تن مستمند من خواری
مراست عیش دژم تا شدی ز دست آسان
چگونه عیشی؟ با صد هزار دشواری
بدان دو چشم دژم عیش من دژم خواهی
[...]
در آی جانا با من به کار اگر یاری
وگرنه رو به سلامت که بر سر کاری
نه همرهی تو مرا راه خویش گیر و برو
تو را سلامت بادا مرا نگوساری
مرا به خانهٔ خمار بر بدو بسپار
[...]
اگر مدیحت گویم نیابم از تو عطا
وگر نگویمت از من همی بیازاری
اگرت گویم بخل واگر نگویم خشم
چه عادتست که تو میرخواره زن داری
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.