گفتی: بگو که: بنده فرمان کیستی؟
ما بنده توایم، تو سلطان کیستی؟
جان میدهد ز بهر تو خلقی بهر طرف
آیا ازین میانه تو جانان کیستی؟
ای گنج حسن، با تو چه حاجت بیان شوق؟
هم خود بگو که: در دل ویران کیستی؟
می بینمت که: بر سر ناز و کرشمه ای
تا باز در کمین دل و جان کیستی؟
ما از غمت هلاک و تو با غیر هم نفس
بنگر کجاست درد و تو درمان کیستی؟
دور از رخ تو روز هلالی سیاه شد
تا خود تو آفتاب درخشان کیستی؟
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای سرو غنچه لب ز گلستان کیستی
وی ماه روز وش ز شبستان کیستی
با لعل نیم ذرهٔ خندان چو آفتاب
سایه نشین دیدهٔ گریان کیستی
ای آیتی که سجده کنم چون رسم به تو
[...]
ای میوه رسیده ز بستان کیستی
وی آیت نو آمده در شان کیستی؟
جانها گرفتهاند تو را در میان چو شمع
جانت فدا تو شمع شبستان کیستی؟
هر کس به بوی وصل تو دارد دلی کباب
[...]
ای عمر فتنه شوخی مژگان کیستی
ای جان جلوه سرو گلستان کیستی
نامم مبر بسوز و غبارم به باد ده
دیگر زمن مپرس پریشان کیستی
چشم من و نظاره گستاخ دور باد
[...]
ای خوش نگاه رخنه گر جان کیستی
ای شعله در سراغ گریبان کیستی
آغوش دیده ها ز تماشاست لاله زار
ای نو به بر رسیده گلستان کیستی
چندین هزار دام نگه پاره کرده یی
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.