گنجور

 
هلالی جغتایی

بر من، ای شوخ، ستم‌ها کردی

بارک الله! که: کرم‌ها کردی

کاشکی! حال من از من پرسی

تا بگویم: چه ستم‌ها کردی

من به راهت قدم از سر کردم

تو سرم خاک قدم‌ها کردی

ساقیا، وقت تو خوش باد مدام!

که به می چاره غم‌ها کردی

گرچه کشتی چو هلالی ما را

فارغ از جمله الم‌ها کردی

 
 
 
رفیق اصفهانی

وعدهٔ لطف و کرم‌ها کردی

بیش‌ها گفتی و کم‌ها کردی

سست‌تر از همه آن عهدی بود

که مؤکد به قسم‌ها کردی

رفتی افزودی الم بر المم

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه