سازم قدم ز دیده و آیم بسوی تو
تا هر قدم بدیده کشم خاک کوی تو
روی تو خوب و خوی تو بد، آه! چون کنم؟
ای کاش! همچو روی تو می بود خوی تو
منما جمال خویش بهر کج نظر، که نیست
چشم بدان مناسب روی نکوی تو
جان و دل آرزوی وصال تو کرده اند
من نیز کرده با دل و جان آرزوی تو
چون من هلاک روی توام، رخ ز من متاب
بگذار تا: هلاک شوم پیش روی تو
ای دل، ز دیده گریه شادی طمع مدار
کین آب رفته باز نیاید بجوی تو
ساقی، مران ز مجلس خویشم، که خو گرفت
دستم بجام باده و چشمم بروی تو
گفتی: کنم هلالی دیوانه را علاج
ای من غلام سلسله مشک بوی تو
از لطف گفته ای که: هلالی غلام ماست
ای من غلام لطف چنین گفتگوی تو
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از عشق و longing خود به معشوق سخن میگوید. او از اینکه به سوی معشوق میرود و در هر قدم خاک کوی او را با دیده میکشد، صحبت میکند. شاعر در عین حال به تضاد زیبایی چهره و اخلاق معشوق اشاره میکند و آرزو میکند که خوی معشوق نیز به زیبایی چهرهاش باشد. او همچنین ابراز میکند که جان و دلش خواهان وصال معشوق است و به شدت بر محبت او حس میکند. شاعر در ادامه احساسات خود را بیان میکند و میگوید که چشمهایش بر روی معشوق دوخته شده و نمیتواند از او رویگردان باشد. او به دوست دارانش هشدار میدهد که از شادیهای بینتیجه پرهیز کنند و در نهایت، با اشاره به یک گفتگو، به محبت و لطف معشوق اشاره میکند. در مجموع، شعر پر از اشارات به عشق، فراق و زیبایی است.
هوش مصنوعی: من به سمت تو میآیم و هر قدمی که برمیدارم، خاک راه تو را به چشم میآورم.
هوش مصنوعی: تو زیبایی به ظاهر، اما اخلاق تو زشت است؛ آه! چه کنم؟ ای کاش که اخلاق تو هم همچون جمال تو زیبا بود.
هوش مصنوعی: بخاطر نگرش معیوب برخی افراد، زیبایی خود را به نمایش نگذار، زیرا چشمان آنها درک شایستهای از زیبایی تو ندارند.
هوش مصنوعی: جان و دل من به شدت منتظر وصال و دیدار تو هستند، و من هم با تمام قلب و روح خود این آرزو را دارم که تو را ببینم.
هوش مصنوعی: من به خاطر زیبایی تو از پا درآمدهام، پس لطفاً رویت را از من برنگردان. بگذار تمام وجودم در برابر تو فنا شود.
هوش مصنوعی: ای دل، امید نداشته باش که اشکهای شادیت از چشمانت بازگردد، زیرا آن آب که رفته، هرگز به جوی تو نخواهد برگشت.
هوش مصنوعی: شرابدهنده، مرا از مجلس خود دور نکن، زیرا که در اینجا به جام شراب عادت کردهام و چشمم تنها به روی توست.
هوش مصنوعی: گفتی که برای درمان دیوانگی هلالی، به من کمک کن، ای کسی که من به تو بسیار ارادت دارم و بوی مشک تو را همیشه حس میکنم.
هوش مصنوعی: تو به خوبی گفتهای که هلالی از ماست و من هم از لطف تو به این مقام نائل آمدهام.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای صابر ، ای سپهر سخن ، ای جهان فضل
ای کعبهٔ افاضل ایام کوی تو
ای برده نور چشم معانی ز لفظ تو
وی خورده آب باغ معالی ز جوی تو
تا گوی نظم و نثر بمیدان فگنده ای
[...]
ای جان من به جان تو کز آرزوی تو
هست آب چشم من همه چون آب جوی تو
ای من غلام آن خم گیسوی مشکبوی
افتاده در دو پای تو از آرزوی تو
هر شب خیال روی تو آید به پیش من
[...]
جانا بسوخت جان من از آرزوی تو
دردم ز حد گذشت ز سودای روی تو
چندین حجاب و بنده به ره بر گرفتهای
تا هیچ خلق پی نبرد راه کوی تو
چون مشک در حجاب شدی در میان جان
[...]
یازان شده است دست معالی بسوی تو
تازان شده است پای بزرگی بکوی تو
روی تو بسته کرده در غم بر اهل فضل
ای اهل فضل را همه شادی بروی تو
در عدت امید نشسته است تخت ملک
[...]
ای آرزوی جان و دلم ز آرزوی تو
بیمار گشته به نشود جز به بوی تو
باری، بپرس حال دل ناتوان من
بنگر: چگونه میتپد از آرزوی تو؟
از آرزوی روی تو جانم به لب رسید
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.