نه رحم در دل یار و نه صبر در دل من
اجل کجاست؟ که بس مشکلست مشکل من
ز مهوشان طمع مهر کرده ام، هیهات!
زهی خیال کج و آرزوی باطل من
ز منزلی، که منم، ره بعیش نتوان برد
که رهگذار غم افتاده است منزل من
بداغ لاله رخان چون برون روم زین باغ
گل دگر ندهد غیر لاله از گل من
مگو که: در دل تو زنگ بسته پیکانم
که تخم مهر و وفا سبز گشت در دل من
همه متاع جهان را بنیم جو نخرم
کزین معامله بی حاصلست حاصل من
بدست دوست، هلالی، مرا ز قتل چه باک؟
اگر هلاک شوم جان فدای قاتل من
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بیا بیا که نمانده است صبر در دل من
بیا بیا که نمانده است آب در گل من
هزار عقده مشگل مراست از تو بدل
بیا بیا بگشا عقدههای مشگل من
ز فرقت تو جنون بر سر جنون آمد
[...]
هوای زلف تو تا جا گرفته در دل من
بجز خیال پریشان نبوده حاصل من
ز حیرت تو نماند مرا محال جواب
اگر بحشر رود پرسشی ز قاتل من
خیال روی توام آرزوست شب در خواب
[...]
به تار موی بتی شد سلاسل دل من
ببین به ضعف که یک موی شد سلاسل من
کشیده ابروی آن ترک نیممست کمان
پی شکار دل این مرغ نیم بسمل من
به پرده دیدم و بیپرده در شمائل او
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.