گنجور

 
هلالی جغتایی

تا بکی تند شوی بهر جفای دل من؟

چند روزی بوفا کوش برای دل من

گر تو میداشتی این آتش پنهان، که مراست

دل بی رحم تو میسوخت، چه جای دل من؟

حاش لله! که دلم ترک تو گوید بجفا

کز جفاهای تو بیشست وفای دل من

زان دو گیسوی دلاویز چه امکان گریز؟

که دو زنجیر نهادند بپای دل من

هر طبیبی که خبر داشت ز بیماری عشق

غیر وصل تو نفرمود دوای دل من

دل گرفتار بلاییست، هلالی، که مپرس

کس گرفتار مبادا ببلای دل من!

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode