گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
هلالی جغتایی

از فراق آن پری هر دم فزون شد درد من

ساخت ظاهر درد دل را اشک و رنگ زرد من

تا بکی از عشق او جور و جفا خواهم کشید؟

ای رفیقان، سوخت دیگر جان غم پرورد من

گرچه دور از آستان دوست گشتم خاک راه

کاش! روزی باد در کویش رساند گرد من

آتش عشق تو در جان من شیدا فتاد

شد مدد با آتش عشق تو آه سرد من

چون هلالی در غم عشق بتان سنگدل

محنت و اندوه خوبان برد خواب و خورد من

 
 
 
کمال خجندی

ای نهاده بار هجران بر دل پر درد من

تا چه آید بعد از این بر جان عم پرورد من

ای صبا گر بوی او داری چه داری زود باش

ورنه چون من رفته باشم در نیابی گرد من

مردم چشمم بخون دل برای روی خلق

[...]

جلال عضد

ای وصالت آرزوی جان غَم پرورد من

بر حذر باش از سرشک گرم و آه سرد من

نیست درد من ترا معلوم از آنت نیست رحم

گر بدانی حال من رحم آوری بر درد من

زودتر دریاب این رنجور گردآلوده را

[...]

جامی

ای ز عشقت صد بلا بر جان غم پرورد من

کرده آشوب غمت تاراج خواب و خورد من

من ندارم تاب بی دردی خدا را ای طبیب

مرهمی فرما که هر دم بیش گردد درد من

خاک گشتم در رهت بگذر به من ای سروناز

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه