گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
هلالی جغتایی

ای معلم، خاطر غمدیده من شاد کن

بنده کردم، یک زمان آن سرو را آزاد کن

از گدای خویش فارغ مگذر، ای سلطان حسن

یا بده داد من درویش، یا بیداد کن

خواه پیغامی فرست و خواه دشنامی بده

از فراموشان، بهر نوعی که خواهی، یاد کن

دل نه صد چاکست؟ آخر مرهم لطفی بنه

رحمتی فرما و این ویرانه را آباد کن

ای دل، این خون خوردن پنهان مرا دیوانه کرد

تاب خاموشی ندارم، بعد ازین فریاد کن

ناصحا، من عاشقم، این پند را دادن چه سود؟

گر توانی ترک این سودای مادرزاد کن

بر سر کویش، هلالی، صبر را بنیاد نیست

چون درین کو آمدی، کار دگر بنیاد کن

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode