گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
هلالی جغتایی

چون قامت آن سرو سهی کرد هلاکم

سروی بنشانید، روان، بر سر خاکم

رفتی و دلم چاک شد از دست تو دلبر

باز آ و قدم رنجه نما در دل چاکم

گفتی که: هلاکت کنم از ناز و کرشمه

بنشین، که من از دست تو امروز هلاکم

شادیم بخاک قدمت، همچو هلالی

نه بر سر گورم قدم، از ناز، که خاکم